دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972320620200926Anxiety prevalence and its associated demographic factors in family members of patients hospitalized in the intensive care unit: a cross-sectional study in Tehranبررسی میزان اضطراب و عوامل جمعیتشناسی مرتبط با آن در اعضای خانواده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه: مطالعه مقطعی در شهر تهران1101551FAراضیهبندریگروه پرستاری، دانشکده پرستاری، دانشگاه شاهدمجیدههروی کریمویگروه پرستاری، دانشکده پرستاری، دانشگاه شاهد و مرکز تحقیقات مدیریت وآموزش مددجو، گروه سلامت سالمندی0000-0002-5336-3038ناهیدرژهگروه پرستاری، دانشکده پرستاری، دانشگاه شاهد و مرکز تحقیقات مدیریت و آموزش مددجو، گروه سلامت سالمندی0000-0002-6916-6514فریدزایریمرکز تحقیقات پروتئومیکس، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیمجیدمیرمحمدخانیمرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سمنانعلیمنتظریگروه سلامت روان، مرکز تحقیقات سنجش سلامت، پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهیJournal Article20200926 Background and Objective:
The importance of psychological support for patients and families is
indisputable. This study examined anxiety and its associated personal and
social factors in family members of patients in Tehran. Materials and Methods:
This cross-sectional study was conducted on family members of patients
hospitalized in the intensive care unit. The standard STAI questionnaire was
used to measure anxiety. Based on anxiety scores, participants were divided
into two groups of more anxious and less anxious. The following items were
studied: patient and his/her family member’s age and sex, marital status,
occupational and educational and economical status of family member, cause and
duration of hospitalization in intensive care unit, and previous experience of
attendance of family member in intensive care unit. The collected data was
analyzed using simple and multiple logistic regression models. Results: A total number of
80 people with a mean age of 40.99 (±8.89) were involved in the study. Their
mean anxiety score was 110.05 ± 17.81 there were 53 persons (66.2%) and 27
persons (33.8%) in two groups of more anxious and less anxious, respectively. It was found out that the two factors age of family member
and being single are associated with the chance of being in more anxious group. Conclusion: Based
on the observed association between anxiety and family members’ age and marital
status, it is suggested that older and married members of the family provide
support for patients. مقدمه و هدف: بیماری میتواند به عنوان یک عامل
تنش زا باعث ایجاد بحرانهای شدید روانشناختی در خانواده
شود؛ به خصوص زمانی که بیماری به بستری شدن یکی از اعضای خانواده در بخش مراقبت
ویژه میانجامد. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان اضطراب در اعضای خانواده بیماران
بستری در بخش مراقبت ویژه و عوامل جمعیت شناسی مرتبط با آن در تهران انجام شده است. مواد و روشها: این مطالعه
مقطعی بر روی اعضای خانواده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه انجام شد. از پرسشنامه استاندارد STAI
،
برای اندازه گیری اضطراب استفاده گردید. مشخصات
مورد مطالعه عبارت بودند از جنس و سن بیمار
و عضو خانواده وی، وضعیت تاهل، شغل، وضعیت اقتصادی و تحصیلات عضو خانواده، دلیل و مدت
زمان بستری بیمار در بخش ویژه و تجربه قبلی عضو مراقب از بیمار بستری در بخش مراقبت
ویژه. تحلیل با استفاده از مدلهای رگرسیون لجستیک ساده و چندگانه انجام شد. نتایج: 80 نفر با میانگین سنی89/8±99/40 در مطالعه شرکت نمودند. میانگین نمره اضطراب آنها 81/17±05/110 بود،
به طوری که به ترتیب 2/66% و 8/33% در گروههای
با اضطراب کمتر و بیشتر قرارگرفتند. رگرسیون
لجستیک نشان داد افزایش سن عضو خانواده و متاهل بودن وی شانس قرار گرفتن در گروه با
اضطراب بالا را افزایش می دهد. نتیجهگیری: با توجه به ارتباط مشاهده شده میان سن و تاهل عضو خانواده با متغیر اضطراب، اقدامات حمایتی و
توجه بیشتری جهت اعضای مسن و متاهل خانواده بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه پیشنهاد
می گردد. https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1551_ebd2a81edbad500f886fa98b33735a47.pdfدانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972320620200926The effect of Boswellia serrata on blood glucose, insulin level and insulin resistance in type 2 diabetic patientsاثر گیاه کندر (Boswellia serrata) بر میزان قند، انسولین و مقاومت به انسولین در بیماران دیابتی نوع211181552FAاکرمآهنگرپورگروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، مرکز تحقیقات دیابت، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپورفاطمهرمضانی علیاکبریگروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، مرکز تحقیقات فیزیولوژی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپورحمیدحیدریگروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، مرکز تحقیقات فیزیولوژی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپورمصطفیپاکمهردانشکده پزشکی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپورحاجیهشهبازیانگروه داخلی، دانشکده پزشکی، مرکز تحقیقات دیابت، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپورایرجاحمدیگروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، مرکز تحقیقات فیزیولوژی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپورزهراممبینیدانشکده پزشکی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپورمهرانگیزبابادی هاجانیدانشکده پزشکی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپورJournal Article20200926 Background and Objective:
Type 2 diabetes mellitus is characterized by a progressive decline in insulin
action. Boswellia serrata administration during diabetes exerts
beneficial effects in diabetic rats. The purpose of this study was to assess
the effect of Boswellia serrata on blood glucose, insulin,
insulin resistance index in type 2 diabetes patients. Materials and Methods: This
clinical trial study was done on sixty patients, males and females in the age
range of 30-48 years with type 2 diabetes. The patients were divided into 2
groups: 1. control group, 2. test group. Test group received Boswellia
serrata (300 mg, three times daily for 6 weeks، chewing and packaged form) and control group received oral
agents alone. Before and after 6-week treatment, blood samples were collected,
Plasma was separated and frizzed at -20oC until measurement. The
insulin levels and fasting blood glucose were measured and insulin resistance index was also calculated. Results: The 6-week
administration of Boswellia serrata significantly decreased blood
glucose (173.71±10 vs 147.57±8 mg/dl, P < /span> مقدمه و هدف: دیابت نوع2 با کاهش پیشرونده در
عملکرد انسولین مشخص میشود. تجویز گیاه کندر، دارای آثار مفیدی بر موشهای دیابتی
است. هدف از این مطالعه بررسی اثر گیاه کندر بر سطوح گلوکز، انسولین و هاخص مقاومت
به انسولین در بیماران دیابت نوع2 میباشد. مواد و روشها: این مطالعه کارآزمایی بالینی که
روی60 بیمار (مرد و زن) در محدوده سنی 48- 30 سال با دیابت نوع2 انجام شد. افراد
به دو گروه تست وکنترل تقسیم شدند. گروه تست روزانه 3 دوز 300 میلیگرم گیاه کندر
به شکل بستهبندی شده به صورت جویدنی برای مدت 6 هفته و گروه کنترل فقط داروهای
خوراکی دریافت کردند. قبل و بعد از6 هفته نمونه خون بیماران جمع آوری و پلاسما جدا
و تا زمان اندازهگیری در فریزر 20- درجه نگهداری شد. سطح انسولین، گلوکز خون
ناشتا اندازهگیری و شاخص مقاومت به انسولین محاسبه شد. نتایج: شش هفته تجویز گیاه کندر باعث کاهش معنیدار
(01/0P < )
میانگین سطح گلوکز در گروه دریافت کننده گیاه از mg/dl10 ±71/173 به8 ±57/147 بعد
از دریافت این گیاه شد. میانگین سطح انسولین سرم بهطور معنیدار (01/0P < )
در گروه تست ازIU/mLµ 58/1±3/13 به 7/3± 54/24 رسید. شاخص مقاومت به
انسولین در گروه تست تغییر معنیداری نداشت، در صورتی که این شاخص در گروه کنترل
بهطور معنیدار (05/0P < ) از 9/1±7/6 به 3/2±4/15 افزایش یافت. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه پیشنهاد میدهد که
احتمالاً گیاه کندر اثرات ضد دیابتی را از طریق افزایش در ترشح انسولین و کاهش سطح
گلوکز خون در افراد دیابتی نوع2 اعمال میکند. https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1552_2235cfbc2d0217daa63f39c42ef7633e.pdfدانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972320620200926The effect of hormonal contraception products on mental status brief examination in women referring to official health centers in Arakتاثیر مصرف فرآوردههای هورمونی پیشگیری از بارداری بر آزمون معاینهی مختصر وضعیتشناختی مادران مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک19261553FAعباسعلیمرادیانگروه فارماکولوژی، دانشکده ی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اراکمحسنشمسیگروه بهداشت عمومی، دانشکده ی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اراک0000-0003-4033-8041نادیاقربانیگروه پرستاری، دانشکده ی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اراکبهنازتقی زادهگروه پرستاری، دانشکده ی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اراکپروانهخان محمدیگروه پرستاری، دانشکده ی پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی اراکJournal Article20200926 Background and Objective: Due to contradictory effects of hormonal contraception products on the mental status, this
study was done to identify the effects of these products on Mini Mental State
Examination (MMSE) status. Materials and Methods: This study was a retrospective cohort one on 80 women that were divided into 2 groups. A
group used only a form of hormonal
contraception over the last 2 years (as exposure group). Another group had used non-hormonal contraceptive methods (as non-exposure group). The demographic information were collected.
Then, MMSE test was
done as double-blind and data were analaized. Results: The average age of subjects in the groups of exposure and non-exposure was 30.1±
3.3 and 30.5± 3.8 years, respectively. The overall mean of MMSE test for exposure group was 25.68 with a
SEM of 0.581 and for non-exposure group was 26.7 with a SEM of 0.341. The
differences were not significant (p=0.117). There were significant differnces
between the two groups regarding recent memory, language functions, and the
ability to visualize space. Conclusion: The results of this study showed that hormonal contraception products had significant effects on some parts of MMSE, but it seems
to require more extensive studies with a longer duration.
مقدمه و هدف: با
توجه به یافتههای متناقض در خصوص تاثیر فرآورده های هورمونی پیشگیری از بارداری
بر روی وضعیت ذهنی افراد، پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر این فراوردهها بر آزمون
معاینهی مختصر وضعیت شناختی (MMSE) Mini-Mental State
Examinationصورت گرفت. مواد و روشها: پژوهش حاضر
یک مطالعه کوهورت گذشته نگر بر روی 80 تن از مادران شهر اراک در دو گروه مواجهه و
غیر مواجهه صورت پذیرفت. گروه مواجهه در طی 2 سال گذشته صرفاً از یکی از روشهای
هورمونی پیشگیری استفاده نموده و گروه غیر مواجهه از روشهای پیشگیری غیر هورمونی
استفاده داشته اند. اطلاعات دموگرافیک گروهها جمع آوری و سپس آزمون MMSE به صورت دوسوکور برای هر دو گروه انجام و نتایج
مقایسه شدند. نتایج: میانگین سنی گروه مواجهه و غیر مواجهه به
ترتیب برابر با 3/3±1/30 و 8/3±5/30 سال
بود. میانگین نمره کلی آزمون MMSE
در گروه مواجهه 581/0±68/25 و در
گروه غیر مواجهه 341/0±7/26 بود
که با یکدیگر اختلاف معنی داری نداشتند(117/0 =p < /span>).
بین دو گروه مورد بررسی از لحاظ عملکردهای مختلف زبانی و تجسم فضایی اختلاف معنیداری
مشاهده شد(05/0>p < /span>). نتیجهگیری: براساس نتایج این
مطالعه، مصرف فرآوردههای هورمونی پیشگیری تاثیراتی جزیی بر بهبود برخی از
پارامترهای وضعیت شناختی مادران داشته است ولی این یافته نیاز به پژوهشهای گستردهتر
با زمان طولانیتر را ایجاب می کند. https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1553_918e74155b6da4bb7902d0c8ac12e4a5.pdfدانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972320620200926High intake of B complex attenuates 6-hydroxydopamine-induced arkinsonism in ratمصرف بالای کمپلکس ویتامینهای ب شدت پارکینسونیسم القاء شده توسط سم 6-هیدروکسی دپامین در موش صحرایی را کاهش میدهد27401554FAمحمدحسیناسماعیلیمرکز تحقیقات سلولی و ملکولی، دانشگاه علوم پزشکی قزویننگینفریدونیمرکز تحقیقات سلولی و ملکولی، دانشگاه علوم پزشکی قزوینمحمدصوفی آبادیمرکز تحقیقات سلولی و ملکولی، دانشگاه علوم پزشکی قزوینمحمدساروخانیمرکز تحقیقات سلولی و ملکولی، دانشگاه علوم پزشکی قزوینهاشمحقدوست یزدیمرکز تحقیقات سلولی و ملکولی، دانشگاه علوم پزشکی قزوین0000-0001-5825-8758Journal Article20200926 Background and Objective: Several lines of evidence show that high plasma level
of homocysteine (Hcy) induces development or exacerbates Parkinson’s disease.
B vitamins are necessary for Hcy metabolism and control plasma level of Hcy. In
the present study, we studied the effect of B vitamin supplementation on the
6-hydroxydopamine (6-OHDA)-induced Parkinsonism in rat. Materials and Methods: Rats were nourished with B vitamin supplements from 1 month
before the surgery till the end of experiment. 6-OHDA was injected into the
striatum of rat brains by stereotaxic surgery. Development and severity of the
Parkinsonism were assessed by three conventional behavioral tests. Serum level
of Hcy was measured before the surgery and at the end of experiment. Results:
Supplement of B complex significantly attenuated behavioral symptoms of the
Parkinsonism. Supplement of B6 improved
rotational behavior of the rats but had no effect on the swing and rotarod
tests. Supplements of B12 and combination of B6, B12
and folate had no remarkable effect. Supplements of B6, B12
and B complex decreased serum level of Hcy before the surgery. In the end of
the experiment, however, there was no significant difference for serum level of
Hcy between experimental groups. Conclusion:
Our results indicate that high intake of B complex can provide
anti-Parkinsonism effect which is not mediated by lowering plasma Hcy. مقدمه و هدف: برخی مطالعات نشان می دهند که افزایش سطح هموسیستئین پلاسما در
ایجاد و یا تشدید بیماری پارکینسون نقش دارد. ویتامین های ب در گیر در متابولیسم هموسیستئین بوده و سطح هموسیستئین
پلاسما را کنترل می نمایند. در این مطالعه اثر افزودنی ویتامین های ب بر پارکینسونیسم القاء شده
توسط سم 6- هیدروکسی دپامین (6-OHDA) در موش صحرایی مورد بررسی
قرار گرفت. مواد و روشها: موشها یک ماه قبل از جراحی تا پایان ازمایش ها آب
آشامیدنی حاوی ویتامین های ب دریافت نمودند. 6-OHDA توسط جراحی استرئوتاکسیک به ناحیه استریاتوم مغز تزریق گردید.
ایجاد و شدت پارکینسونیسم توسط سه آزمون رفتاری متداول مورد ارزیابی قرار گرفت.
سطح هموسیستئین سرم قبل از جراحی و پس از اتمام آزمونهای رفتاری اندازه گیری
گردید. یافتهها: مصرف سطح بالای کمپلکس ویتامین های ب به میزان قابل توجهی
شدت علائم رفتاری پارکینسونیسم را کاهش داد. همچنین افزودنی ب 6 شدت این علائم را
در آزمون چرخشی و نه آزمون پیچشی و روتارد بهبود بخشید. مصرف بالای ب12 به تنهایی
و همچنین مصرف توام ویتامین های ب6،ب12و فولات اثر قابل ملاحظهای بر این علائم
نداشت. افزودنی های ب6، ب12 و ب کمپلکس سبب کاهش معنی دار هموسیستئین سرم قبل از
جراحی گردید. پس از جراحی اما سطح هموسیستئین در گروههای آزمایشی تفاوت معنیداری
با یکدیگر نداشت. نتیجهگیری: دادههای این تحقیق نشان می دهند که افزودنی کمپلکس ویتامینهای ب میتواند
اثرات ضد پارکینسونی داشته باشد که از طریق کاهش سطح هموسیستئین پلاسما میانجی نمی
شود. https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1554_07b12dcebd356c2e3c7e68a08f9604f5.pdfدانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972320620200926The effect of regular aerobic training on serum level of β-endorphin and perceived training exertion in addicts with emphasis on brain reward centerاثر فعالیت ورزشی هوازی منظم بر سطح سرمی بتا- اندورفین و ادراک فشار تمرینی افراد وابسته به مواد مخدر؛ با تاکید بر سیستم پاداش مغزی41521555FAصادقعباسیانگروه فیزیولوژی ورزش، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تهران ـ ایرانسید رضاعطارزاده حسینیگروه فیزیولوژی ورزش دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهدمهتابمعظمیگروه فیزیولوژی ورزش دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20200926 Background and Objective: The purpose of this study was to determine the
effect of aerobic training on β- endorphin level and perceived training exertion in addicted
men. Materials and Methods: In this study, 20 addicted men aged
20-33 years old were randomly selected after a public call and were divided
into drug supplement (n=10) and exercise-drug supplement (n=10)
groups.
While the first group had consumption of 10 milligram/day of methadone,
the exercise-drug supplement group performed exercise
training to intensity of 70-75 percent of VO2max for 20 sessions (5 sessions
per week and for 45 to 55 minutes in each session) in addition to intervention of drug supplement
group < /font>.
Also, for checking
of desired changes after intervention, blood samples were taken for survey of β-endorphin level
and perceived training exertion was performed by
Borg
scale. Finally, SPSS
software was used for data analysis at a significant level of p < 0.05. Results: Statistical surveys showed that
after intervention, level of β-endorphin significantly increased in both
groups (p < 0.05). Also, perceived training exertion
significantly decreased in exercise-drug supplement
group (p=0.002). In addition, in exercise-drug supplement
group, there was a significant negative relationship between β-endorphin levels and perceived training
exertion (p=0.033). Conclusion: Considering the results of this study and existing literature,
we can conclude that method of exercise-drug
supplement is presumably a better one
for treatment of addicted men in comparison with other interventions.
It is also a good method for enhancement of endocrine system in addicted men.
However, further research is needed to confirm available data. مقدمه و هدف: وابستگی به مواد مخدر از جمله اساسیترین معضلات بشر در عصر
حاضر است و هدف از این تحقیق تعیین اثر فعالیتورزشی هوازی بر سطح سرمی بتا- اندورفین
و ادراک فشار تمرینی افراد وابسته به مواد مخدر بود. مواد و روشها: نمونه آماری تحقیق را 20 آزمودنی وابسته به مواد مخدر تشکیل میدادند که سنی بین 20 تا 33 سال داشتند. این افراد به نحو تصادفی در
گروههای تجربی دوگانه قرار گرفتند؛ گروه اول متشکل از افرادی بود که علاوه بر
مصرف روزانه 10 میلیگرم متادون، فعالیتورزشی را با
شدتی برابر 70 الی 75 درصد VO2max به مدت 20 جلسه متداوم تمرینی انجام میدادند و گروه دوم تنها روزانه 10 میلیگرم متادون مصرف
میکردند. در نهایت، دادهها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و
تحلیل قرار گرفت. نتایج: بررسیهای آماری نشان داد که مقادیر سرمی بتا- اندورفین پس از مداخله
تحقیقی در هر دو گروه به طور معناداری افزایش یافته بود (05/0 > P < /font>). مداخله ترکیبی
توانسته بود در ادراک فشار تمرینی، کاهش معناداری را ایجاد نماید (002/0 = P < /span>). به علاوه،
این مداخله توانسته بود ارتباط منفی معناداری را بین سطوح سرمی بتا- اندورفین و
ادراک فشار تمرینی، ایجاد نماید (033/0 = P < /span>). نتیجهگیری: احتمالاً روش ترکیبی فعالیتورزشی– مکمل دارویی در تقویت سیستم پاداش مغزی نسبت به روش مکمل
دارویی (به تنهایی) عملکرد بهتری داشته است. با این وجود، جهت تایید قطعی این
یافته به مطالعات بیشتری نیاز است. https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1555_5be582f9614979bbfed3ef41a71cac04.pdfدانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972320620200926The comparison of different inter implant distances on retention value of locator attachment in implant supported over denturesمقایسه تاثیر فواصل مختلف بین ایمپلنتی بر میزانVetention اتچمنتهای لوکیتور در اوردنچرهای متکی بر ایمپلنت53601556FAمحمدخلیلپورگروه پروتزهای دندانی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه شاهدعلی محمدسالاریگروه پروتزهای دندانی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه شاهدسید شجاع الدینشایقگروه پروتزهای دندانی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه شاهدJournal Article20200926 Background and
Objective: Using 2 implants
in edentulous lower jaw is a standard protocol treatment for improvement of
prosthesis retention. Different attachments have been produced in factories.
One of these attachments is locator that is now a famous clinical option. In
this in vitro study, the effect of inter implant distance on retention in
simulated function condition and on 2 brands including Dio and 3i is analyzed. Materials and
Methods: In this study, 24
nylon inserts pairs were provided from dio and 3i system attachment. Then, 2
hollow blocks with parallel walls were constructed. Attachments splinted to
analogue and assembly inserted in block with GC reline materials in 2 inter
implant distances of 19 and 23 mm and parallelism has confirmed with jelenko
surveyor. The samples were assembled in zwick jaws and every sample was loaded
at 1440 cyclic loading from vertical. Data is measured at cycles of zero, 120,
360, 720, and 1440 with 34560 cyclic loading exerted. Data were analyzed with
proper statistical tests. Results and
Conclusion: The results were
analyzed with one-way analysis of variance (ANOVA). It was found out that retention value
in 23 mm distance was greater than 19 mm until 720 cycles and difference was
significant but at 1440 cycles, there was no significant difference. مقدمه و هدف: استفاده
از 2 ایمپلنت در فک پایین افراد بی دندان کامل به عنوان یک استاندارد درمانی موثر
در افزایش گیر مطرح می باشد(1)در این میان اتچمنت های مختلفی در بازار توسط
کارخانجات عرضه شده است. یکی از این اتچمنت ها لوکیتور می باشد که شهرت کلینیکی
فراوانی یافته است. در این مطالعه ازمایشگاهی اثر فاصله بین ایمپلنتی بروی گیر در
شرایط اعمال نیرومشابه سازی شده در 2 برند اتچمنتی شامل 3iوDio بررسد. مواد و روشها: 24
جفتnylon inserts روشن از سیستم های 3iوDio فراهم شد.2 بلاک فلزی تو خالی با
دیواره های کاملا موازی توسط دستگاه
تراشکاری صنعتی ساخته شد.اتچمنت ها به انالوگ ها متصل شدند و مجموعه ان در داخل
بلاک فلزی به همراه اکریل ریلاین(GC Reline)
در 2 فاصله بین ایمپلنتی 19 و 23 میلیمتری قرار داده شد و موازی بودن ان با سرویور
(jelenko )تایید شد.نمونه ها در بین دو فک دستگاه Zwick قرار گرفت و هر نمونه تحت 1440 سیکل جاگزاری و برداشت به صورت
عمودی قرار گرفت. اعمال نیروی tensile در سیکل های صفر و120
و360و720و1440 انجام شد. در مجموع 34560 سیکل
جاگزاری و برداشت انجام گرفت و 120 دیتا حاصل شد. نتایج با تست های آماری مناسب آنالیز شد. نتایج و نتیجه گیری: نتایج
توسط آنالیز آماری با استفاده از one-way analysis of variance (ANOVA) بررسی شد میزان گیر در
فاصله بین ایمپلنتی 23 میلیمتر از سیکل صفر تا 720 از فاصله 19 میلیمتر بیشتر بود
وتفاوت معنادار بود ولی بعد از 1440 سیکل تفاوت معناداری دیده نشد. https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1556_e20778b95de038d1577a4787f149d251.pdfدانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972320620200926The Effect of educational intervention in volunteerâs earthquake knowledge in health centers of eastern Tehranتاثیر مداخله آموزشی برآگاهی مقابله با زلزله در رابطین مراکز بهداشتی درمانی شرق تهران61701557FAزهراجوهریکارشناسی ارشد مهندسی بهداشت محیط و دانشجوی دکترای آموزش پزشکی، گروه بهداشت وپزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد0000-0003-0484-1811اشرفپیراستهدکترای آموزش بهداشت، گروه بهداشت وپزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد تهران0000-0003-0484-1811علیدواتیمتخصص پزشکی اجتماعی، بهداشت وپزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهدژیلامحمدیدانشکده پزشکی، دانشگاه شاهدJournal Article20200926 Background and Objective: The people's mental, intellectual and physical
non-awareness for confrontation with earthquake results in disastrous outcomes.
This research aimed to study the effect of training interference for
confrontation with earthquake on representatives' awareness of health-training
centers in Eastern Tehran. Materials and Methods: A semi-experimental research protocol
was designed and executed in 2010 using questionnaire based on information of
Crisis Management Organization. After experimental research as well as
estimation of validity and reliability of questionnaire, samples size was
determined. Then, the questionnaires were completed through questioning before
and after training by 82 health representatives in the form of census at
health-treatment centers of Eastern Tehran. Finally, after adding scores, data
was analyzed by SPSS 11.5 software, pair t-test, correlation and other
necessary tests. Results: The mean age of the women
surveyed volunteers were 43.43±8.51 years. In this study, the mean total score
of the volunteers' knowledge before and after training was 35.15 ± 4.3 and
43.73±2.91 out of 48, respectively. There was a significant difference between knowledge before and after
training. Classes were
the most important source of information. Conclusion: Regarding training
planned for groups such as volunteers of health centers that have more
communication with other people, a lot of information and knowledge are to be
increased. مقدمه و هدف: عدم آمادگی مردم
از لحاظ روحی، ذهنی و فیزیکی برای
رویارویی با زلزله، پیامدهای ناگواری را به دنبال دارد . مطالعه
حاضر با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مقابله با زلزله برآگاهی رابطین مراکز بهداشتی ، درمانی– شرق
تهران طراحی واجرا گردیده است. مواد و روش ها: این مطالعه نیمه تجربی در سال 1389 با استفاده از
پرسشنامه طراحی شده براساس اطلاعات سازمان مدیریت بحران طراحی واجرا گردید. پس از
انجام مطالعه آزمایشی و تعیین اعتبار وپایایی پرسشنامه ها وحجم نمونه فرم ها از طریق پرسشگری بصورت قبل وبعداز آموزش توسط 82 رابط
بهداشتی به صورت سرشماری در داخل مراکز
بهداشتی، درمانی منتخب در شرق تهران تکمیل شدند. در پایان بعد از جمع بندی نمرات
تجزیه وتحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS 11.5 آزمون تی زوجی، همبستگی وکای دو انجام گرفته است. یافتهها: رابطین مورد مطالعه خانمهایی با میانگین سنی 51/8 ± 43/43
سال بودند. در
این مطالعه میانگین نمره کلی آگاهی رابطین قبل و بعد از آموزش به ترتیب 3/4 ± 15/35 و
91/2 ± 73/43 از 48 بوده است. تفاوت معنادار بین میانگین آگاهی قبل وبعد از
آموزش مشاهده گردید. کلاسهای آموزشی مهمترین منبع کسب اطلاعات از نظر رابطین بود.
نتیجهگیری: توجه به آموزش برنامهریزی
شده برای گروه هایی مانند رابطین مراکز
بهداشتی، درمانی که ارتباط بیشتری با سایر مردم دارند، نقش زیادی در انتقال
اطلاعات و افزایش آگاهی آنان دارد. https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1557_554d1f19e3db1e7dc999d0267a40e04b.pdfدانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972320620200926The effect of educational programs on knowledge and preventive behavior about dental decay in pregnant women in Arakبررسی تاثیر مداخله آموزشی بر آگاهی و رفتارهای پیشگیری کننده از پوسیدگی دندان در مادران باردار71851558FAمحسنشمسیگروه بهداشت عمومی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اراک0000-0003-4033-8041علیرضاحیدرنیاگروه آموزش بهداشت، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرسشمسالدیننیکنامیگروه آموزش بهداشت، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرسمحمودکریمیگروه بهداشت عمومی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی اراکJournal Article20200926 Background and Objective: Oral health is one of the most of public health issues that
requires attention. Pregnant women are at high risk for dental care and need
more attention. Therefor, the aim of
this study was to assess the effect of educational intervention on knowledge
and practice about prevention of dental decay in pregnant women in Arak. Materials and Methods: This study
was a quasi-experimental study that was carried out on 130 pregnant women,
selected with multi-stage sampling technique from health centers in Arak and
divided into case and control groups (each group consisting of 65 women).
Inclusion criteria was pregnant women with literacy, inhabitant in Arak city
and informed to participation in this study. Data collection was done before
intervention with questionnaire that was reliable and validity was based on
knowledge, as well as their performance about oral health and a checklist for
assessment of DMFT and plaque index (PI).
The women of the case group participated in 7 educational sessions during two
months of intervention and again three months after، data were recollected and analyzed with descriptive and
analytical tests. Results: The
mean of age in case and control groups was 27.1±3.5 and 29.8±4.3 years and mean
of DMFT was 5.8±2.2 and 5.3±1.8, respectively. Between the mean scores of
knowledge, attitude and performance variables before and after intervention,
there were a significant difference in the case group as compared to the
control group (p < 0.05). There was
also no significant relationship between DMFT before and after intervention (p>0.05). Conclusion:
Applying education is very effective for developing an educational program for
oral health in pregnant women. Besides, such programs and follow up education
on controlling and monitoring is highly recommended. مقدمه و
هدف: بهداشت دهان و دندان یکی از مهم ترین شاخه های بهداشت عمومی به شمار می رود لذا
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی بر آگاهی و رفتارهای پیشگیری کننده
از پوسیدگی دندانها در مادران باردار شهر اراک صورت پذیرفته است. مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی تعداد
130 نفر از مادران باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک شرکت داشتند. روش نمونه گیری به صورت چند مرحله ای بود. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه پایا و روا شامل آگاهی، عملکرد، مراقبتهای بهداشت دهان و دندان و چک لیست ثبت
شاخص DMFT و شاخص پلاک دندانی (PI) بوده
است. گروه مورد به مدت دو ماه برنامه آموزشی دریافت کردند 3
ماه بعد از مداخله آموزشی هر دو گروه شاهد و مورد پرسشنامه مربوطه را تکمیل و
معاینات دهان و دندان انجام شده است. یافتهها: میانگین سن مادران باردار
در گروه مورد و شاهد به ترتیب5/3±1/27 و 3/4± 8/29 سال و میانگین DMFT
به ترتیب 2/2±8/5 و 8/1±3/5 بود. بین میانگین نمره مربوط آگاهی، عملکرد و شاخص
پلاک دندانی در گروه مورد در قبل و بعد از مداخله آموزشی اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0>p < /span>) با این وجود بعد از
مداخله اختلاف DMFT بین دو گروه معنی دار نبود (05/0). نتیجهگیری:
تدوین برنامهی آموزش بهداشت
دهان و دندان برای مادران باردار بسیار سودمند و اثربخش است. ضمن این که در اجرای این برنامه ها کنترل، پایش و پیگیری آموزشی توصیه میشود. https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1558_532baf262f18b8372dc14798462537ed.pdfدانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972320620200926The role of medical errors reporting in medical errors management in Tehran Medical Science University hospitalsنقش گزارشدهی خطاها در مدیریت خطاهای پزشکی در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران86931559FAمهرنوشجعفریگروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، رودهنJournal Article20200926 Background and Objective: Health care and treatment processes
cause many dangers for patients, increasing medical errors as one of its most important
consequences. The present research has been conducted to decrease medical
errors by investigating the role of reporting of medical errors in hospitals of
Tehran University of Medical Sciences. Materials and Methods: In
this quantitative-qualitative research, statistical population includes those
related people and the practitioners engaged in
medical errors a 13-member team in hospitals of Tehran
University of Medical
Sciences. The sample consisted of 232 employees that were
non-randomly targeted and selected from these hospitals. An interview and a
research-made questionnaire were used to collect data. The data was analyzed through factor analysis technique, once
determining affecting factors their internal correlation was determined using regression correlation and path analysis (Descriptive Statistics and Inferential Statistics). Results: Selected individuals
have pointed that medical errors reporting in medical settings does not affect
error management (out 41.05% of total
variance of data). The most decisive power is related to reporting
individual factors%32.07 and the least decisive power %8/97, to the reporting organizational factors. Conclusion: Hospital administrators need
to identify
the related factors in medical errors reporting and remove
obstacles in medical errors reporting as an effective step < /span> toward
reducing the incidence
of errors and remove them. مقدمه و هدف: فرآیندهای بهداشت و درمان مسبب
خطرهای زیادی به بیماران شدهاند و افزایش بروز خطاهای پزشکی یکی از مهمترین پیامدهای این
فرایندهاست. پژوهش حاضر با هدف کاهش خطاهای پزشکی از طریق گزارشدهی خطاها در بیمارستانهای
دانشگاه علوم پزشکی تهران انجامشد. مواد و روشها: این پژوهش از نوع ترکیبی (کمی- کیفی) بود. جامعه آماری شامل
افراد مرتبط و دستاندرکار در خطاهای پزشکی بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران
بود. حجم نمونه 254 نفر بود که با روش نمونهگیری غیرتصادفی هدفمند از این بیمارستانها
انتخابشد. از فن مثلثسازی (بررسی ادبیات، مصاحبه و پرسشنامه پژوهشگر ساخته) برای
جمعآوری دادهها استفادهشد. بعد از گردآوری دادهها، برای ارائه نتایج نهایی پژوهش
از آزمونهای تحلیل عاملی، تحلیل رگرسیون و همبستگی استفادهشد. یافتهها: گزارشدهی خطاها مشتمل بر عوامل فردی و عوامل سازمانی هستند (عوامل فردی
و عوامل سازمانی) درمجموع 05/41 درصد از کل واریانس دادهها را تبیینمیکنند. نتایج
تحلیل رگرسیون و همبستگی نشانداد، بین گزارشدهی و مدیریت خطاها همبستگی وجودندارد.
نتیجهگیری: گزارشدهی خطاهای پزشکی یا اعلام
خطا در ساختار رسمی در کاهش وقوع خطاها و در نتیجه مدیریت و کنترل آنها در بیمارستانهای
مورد بررسی بیتأثیر است. لازم است موانع فرهنگی، مالی و ساختاری در این خصوص در بیمارستانهای
کشورمان شناساییشده و با رفع آنها بسترسازی بهتری برای کنترل و مدیریت خطاها صورتپذیرد. https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1559_9fdcf64bb0e16739f68008e562ace26f.pdf