دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823IgM+CD5+ cells in cancerous murine model using BCL1 cell lineسلولهای IgM+CD5+ در مدل موشی سرطان با ردۀ سلولی BCL11121786FAمحسنعبدالملکیدانش آموختۀ کارشناسیارشد ایمنیشناسی، دانشکدۀ پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران.مریمخیراندیشمرکز تحقیقات سازمان انتقال خون ایران، موسسۀ عالی آموزشی و پژوهشی طب انتقال خون ایران، تهران، ایرانعبدالفتاحصرافنژاداستاد گروه ایمونولوژی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علومپزشکی تهران، تهران، ایرانرضاصداقتاستادیار گروه علوم تشریح و پاتولوژی، دانشکدۀ پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران0000-0001-5296-0511نریمانمصفااستاد گروه ایمونولوژی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علومپزشکی شهیدبهشتی، تهران، ایرانرویایاراییگروه ایمنیشناسی، دانشکدۀ پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایرانJournal Article20200926Background: Animal models are crucial for the development of new therapies, especially in serious diseases such as cancer. In this study, cancer (leukemia) was established by an injection of cancerous cells and followed by evaluating cell markers in spleen and blood.
Materials and Methods: 5×106 BCL-1 cells were injected through tail vein into syngenic BALB/c mice. Then, 5 mice were killed after two weeks and 5 after four weeks and changes in spleen index, peripheral blood leukocytes and histology of organs were assessed. Spleen and blood cells were evaluated by flow cytometry using IgM and CD5 as markers of cancer cells.
Results: Spleen index was increased in injected groups statistically significant (p<0.05) and the most increase was observed in spleen area of the 4-week group (about 1.5 fold of control group). Lymphocyte to the neutrophil ratio in peripheral blood smear was augmented from 4.9 to 8.8 (p<0.05). The percentage of IgM+CD5+ cells in the spleen increased from 2.5% in the control group to 14% in 2 weeks and 32% in 4-weeks group. In the histological examination of the spleens, the white pulp was developed.
Conclusion: In this method, cancer cells were established in animals. Changes in spleen size, blood cells ratio and the percentage of IgM+CD5+ cells in spleen can be used to track the status of the establishment of cancer cells in animals and could be considered as indicators to use for research on new therapies.مقدمه و هدف: استفاده از مدلهای حیوانی برای توسعۀ درمانهای جدید بهویژه در بیماریهای مهمی مثل سرطانها امری مهم و ضروریاست. در این مطالعه ایجاد سرطان (لوسمی) با تزریق وریدی سلول سرطانی و بررسی مارکرهای سلولی در طحال و خون حیوان پیگیری شده است.
مواد و روشها: تعداد پنج میلیون سلول BCL-1 به ورید دمی موشهای همنژاد BALB/c تزریق شد. پنج موش بعد از دو هفته و پنج موش دیگر چهار هفته بعد کشته شدند و تغییرات ایندکس طحال، سلولهای خون محیطی و تغییرات بافتی در آنها بررسی شد. سلولهای طحال و خون با استفاده از مارکرهای IgM و CD5 در فلوسیتومتری از نظر حضور سلولهای سرطانی بررسی شدند.
نتایج: ایندکس وزنی و نسبت سطح طحال در موشهای تزریقشده افزایش معنادار از نظر آماری داشت (05/0p<)، بالاترین افزایش سطح در گروه چهار هفتهای دیده شد (حدود 1.5 برابر کنترل). نسبت لنفوسیت به نوتروفیل در لام خون محیطی از 4.9 به 8.8 رسید (05/0p<). درصد سلولهایIgM+CD5+ در طحال موشها از حدود 2.5درصد در گروه کنترل به 14درصد در گروه دو هفته و 32درصد در گروه چهار هفته رسید. این سلولها در خون نیز از حدود 2درصد به 8.8درصد افرایش یافتند. در بررسی هیستولوژیک طحال، گسترش پالپ سفید مشاهده شد.
نتیجهگیری: در روش فوق، سلولهای سرطانی در حیوان مستقرشده گسترش مییابند. تغییرات ابعاد طحال، نسبت لنفوسیت به نوتروفیل خون و درصد سلولهای IgM+CD5+ میتوانند برای پیگیری وضعیت استقرار سلولهای سرطانی در حیوان مورداستفاده قرار گیرند و شاخصی برای تحقیقات درمورد روشهای درمانی جدید باشند.دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823Survey of M2 gene sequence of influenza viruses isolated from Iranian patients in 2014 for determination of adamantane resistanceبررسی توالی ژن M2 ویروسهای آنفولانزا جداشده از بیماران ایرانی در سال 1393 بهمنظور تعیین مقاومت به آدامانتانها13181787FAحوریهصادریمرکز تحقیقات میکربشناسی مولکولی، دانشگاه شاهد، تهران، ایرانفریدابهزادیانپژوهشکدۀ علوم و فناوری زیستی، دانشگاه مالک اشتر، تهران، ایرانالهامموثرپژوهشکدۀ علوم و فناوری زیستی، دانشگاه مالک اشتر، تهران، ایران.پرویزاولیامرکز تحقیقات میکربشناسی مولکولی، دانشگاه شاهد، تهران، ایرانJournal Article20200926Background and Objective: Adamantanes, amantadine, and rimantadine have been used for many years for prevention and treatment of influenza virus A infections. These drugs are influenza virus M2 protein inhibitors and some amino acids substitutions in transmembrane portion of this protein cause resistance to them. This study was done for survey of adamantane resistance related nucleotide sequence changes in M2 gene of H1N1 and H3N2 subtypes isolated from Iranian patients in 2014.
Materiasl and Methods: Nasal swabs of patients with influenza-like symptoms were collected from Tehran through winter 2014 and were examined by Real Time Reverse Transcription PCR to evaluate presence of subtypes of H1N1 and H3N2 of influenza viruses A in them. Then, some positive samples for these viruses were propagated in cell culture. Four isolates from each subtype were randomly selected for M gene amplification by Reverse Transcription PCR and genetic analysis.
Results: The study of point mutations in M2 gene sequence of isolates showed presence of most prevalent adamantane resistance related mutation; substitutions of serine with asparagine in amino acid 31; in all of them. Other mutations conferring resistance to adamantanes were not found.
Conclusion: According to results of this study and reports from other investigators, which showed the high prevalence of adamantane resistant mutants in human influenza virus A isolates, it is recommended that adamantanes not be used for the treatment of influenza. مقدمه و هدف: آدامانتانها (آمانتادین و ریمانتادین) سالها برای پیشگیری و درمان عفونت با ویروس آنفولانزای A استفاده شده است. این داروها ممانعت کنندههای پروتئین M2 این ویروس میباشند و برخی از جانشینیهای اسید آمینه در قسمت بین غشائی این پروتئین سبب مقاومت به این داروها میشود. این مطالعه بهمنظور بررسی تغییرات توالی نوکلئوتیدی مرتبط با مقاومت به آدامانتانهادر ژن M2 سابتایپهای H1N1 و H3N2 جداشده از بیماران ایرانی در سال 1393 صورت گرفت.
مواد و روشها: سوابهای بینی گرفتهشده در تهران طی زمستان سال 1393 از بیماران دارای علائم شبیه آنفولانزا با روش Real-Time Reverse Transcription PCR موردبررسی قرار گرفتند تا حضور سابتایپهای H1N1 و H3N2 ویروس آنفولانزا تیپ A در آنها تعیین گردد. سپس برخی از نمونههای مثبت از نظر این ویروسها در کشت سلولی تکثیر داده شدند. برای تکثیر ژن M با روش Reverse Transcription PCR و آنالیز ژنتیکی چهار جدایه از هر سابتایپ بهطور تصادفی انتخاب گردیدند.
نتایج: مطالعۀ جهشهای نقطهای در توالی ژن M2 جدایههای موردبررسی نشاندهندۀ حضور شایعترین جهش منجرشونده به مقاومت به آدامانتانها یعنی جایگزینی اسید آمینۀ آسپاراژین بهجای سرین در موقعیت 31 در همۀ آنها بود. سایر جهشهای ایجادکنندۀ مقاومت به آدامانتانها یافت نشد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه و گزارشهای سایر محققان که نشاندهندۀ شیوع بالای جهشیافتههای مقاوم به آدامانتان در جدایههای انسانی ویروس آنفولانزای A است، پیشنهاد میشود که آدامانتانها برای درمان آنفولانزا استفاده نشوند.دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823Evaluation of therapeutic potential of bone marrow hematopoietic stem cells in diabetic wound healingبررسی پتانسیل درمانی سلولهای بنیادی خونساز مغزاستخوان در ترمیم زخم دیابتی19261788FAفریباظفریاستادیار گروه آناتومی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علومپزشکی قزوین، قزوین، ایرانمرتضیصادقیاستادیار مرکز تحقیقات ژنتیک انسانی، دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله، تهران، ایراناحسانمقانلوکارشناسارشد میکروبیولوژی پزشکی، گروه میکروبیولوژی و ایمونولوژی دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایرانمهردادبختیاریدانشیار گروه ژنتیک پزشکی دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانشهرامتیموریاندانشیار گروه ژنتیک پزشکی دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانJournal Article20200926Background and Objective: Cell therapy is one of the attractive and novel approaches in the treatment of chronic wounds. The aim of this study was to evaluate the function of bone marrow derived hematopoietic stem cells (CD93) in the treatment of diabetic ulcers.
Materials and Methods: In this study, 15 BALB/c strain mice, weighing 25-30 g were used, of which 10 were made diabetic by streptozotocin (STZ). Circular skin lesions 6 mm in diameter and 2 mm depth were created in the skin of mice. Studied mice were divided into 3 groups including normal mice without diabetes (sham), diabetic mice without transplanted CD93 cells (Control) and diabetic mice that underwent CD93 cell transplantation twice (density of cells: 1 × 107). The parameters of wound area, wound healing, differentiation and survival of CD93 cells were calculated on days 7, 14 and 28 after cell transplantation using the fluorescent microscope and DiL labeling antibody with Image J and SPSS softwares.
Results: The most difference in the level and rate of healing was related to cell group and the control group, respectively (p <0.05 and p <0.01). Immunohistochemical study of CD93 marker showed viability and activity of stem cells at the wound site until 28 days after transplantation.
Conclusion: CD93 stem cell transplantation significantly accelerated diabetic wound healing process and these cells are introduced as an appropriate option for diabetic wounds cell therapy.مقدمه و هدف: سلولدرمانی یکی از رویکردهای جذاب و نوین در درمان زخمهای مزمن است. در این مطالعه، هدف بررسی عملکرد سلولهای بنیادی خونساز مشتقشده از مغزاستخوان (CD93) در درمان زخمهای دیابتی است.
مواد و روشها: در این مطالعه از پانزده موش نژاد BALB/c با وزن 250 تا 300 گرم استفاده شد که ده موش قبلاً توسط القاء استرپتوزوتوسین دیابتی شده بودند. زخم پوستی دایرهای بهقطر شش میلیمتر و عمق دو میلیمتر در پوست پشت موشها ایجاد شد. موشهای موردمطالعه در سه گروه بهصورت موشهای نرمال فاقد دیابت (sham)، موشهای دیابتی بدون پیوند سلول CD93 (Control) و موشهای دیابتی که دو بار تحت پیوند سلولهای CD93 (سلول1×107) قرار گرفتند، تقسیم شدند. پارامترهای سطح زخم، میزان ترمیم زخم و میزان تمایز و بقاء سلولهای CD93 در محل زخم در روزهای7 و 14 و 28 بعد از پیوند سلول میکروسکوپ فلورسانس و آنتیبادی نشاندار DiLو نرمافزارهای Image J و SPSS محاسبه و بررسی شد.
نتایج: در بررسی سطح زخم ودرصد بهبودی بیشترین تفاوت بهترتیب مربوط به گروه سلول و گروه کنترل بود P<0.05)و (P<0.01. بررسی ایمونوهیستوشیمی نشانگر زندهماندن و فعالیت سلولهای بنیادی CD93 در محل زخم تا روز 28 بعد از پیوند بود.
نتیجهگیری: پیوند سلولهای بنیادی CD93 باعث تسریع قابلتوجه پروسۀ ترمیم زخم دیابتی میشود و این سلولها بهعنوان گزینۀ مناسبی برای سلولدرمانی زخمهای دیابتی معرفی میشوند.
دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823The effect of resistance training with and without testosterone injection on plasma levels of nesfatin-1 in adult male ratsتأثیر تمرینات مقاومتی با و بدون تزریق تستوسترون بر سطوح نسفاتین-1 پلاسمایی موشهای نر بالغ27361789FAاحساناقبالیکارشناسارشد فیزیولوژی ورزشی کاربردی، دانشکدۀ تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشگاه گیلان، رشت، ایرانسیده شیوادادوندکارشناسارشد فیزیولوژی ورزشی کاربردی، دانشکدۀ تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشگاه گیلان، رشت، ایرانمیثمطاهریکارشناسارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایرانJournal Article20200926Background and Objective: Nesfatin-1 is an effective peptide in the regulation of energy balance. The aim of this research was investigation of the effects of resistance training with and without testosterone injection on plasma levels of nesfatin-1 in adult male rats.
Materials and Methods: For this purpose, 40 Wistar rats with a weight range of 205 to 265 g and aged approximately 10 weeks were randomly divided into four groups: control group, testosterone group, resistance training group, and resistance training with testosterone injections group. In testosterone group and resistance training with testosterone injections group, three times per week, 1 mg per kg body weight of testosterone was injected. Resistance training protocol was consisted of 5 sessions per week (for 12 weeks) on a ladder and rats performed 10 repetitions.
Results: Findings indicate that levels of nesfatin-1 in resistance training and resistance training with testosterone injection groups were significantly higher compared with control group (P˂0.05). Also, a significant change in levels of nesfatin-1 in the resistance training group compared with testosterone group (P˂0.05) was observed. In contrast, significant changes of nesfatin-1 in the resistance training with testosterone injections group was not observed compared to testosterone group (P˃0.05).
Conclusion: Results of this study support the undeniable benefits of resistance training for the increased nesfatin-1 and exercise can be used to regulate appetite and energy expenditure. Because the present study is the first research about the effects of exercise training with testosterone injections on plasma levels of nesfatin -1, more studies in this field are needed for more accurate conclusions. مقدمه و هدف: نسفاتین-1 پپتید مؤثر در تنظیم تعادل انرژی است که بررسی تغییرات آن در اثر فعالیت بدنی، دارای اهمیت است. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات مقاومتی با و بدون تزریق تستوسترون بر سطوح نسفاتین-1 پلاسمایی موشهای نر بالغ است.
مواد و روشها: بدین منظور چهل سر موش با دامنۀ سنی تقریبی ده هفته، از نژاد ویستار با دامنۀ وزنی 205 تا 265 گرم به چهار گروه تقسیم شدند: گروه کنترل، گروه تستوسترون، گروه تمرین مقاومتی، گروه تمرین مقاومتی توأم با تزریق تستوسترون بهصورت تصادفی. در گروه تستوسترون و گروه تمرین مقاومتی توأم با تزریق تستوسترون، سه روز در هفته یک میلیگرم بهازای هر کیلوگرم وزن بدن، تزریق تستوسترون انجام میشد. پروتکل تمرین مقاومتی شامل پنج جلسه تمرین در هفته (بهمدت دوازده هفته) روی نردبان بود و موشها باید ده تکرار را با وزنۀ موردنظر انجام میدادند.
نتایج: یافتهها نشان میدهد که مقادیر نسفاتین-1 در گروه تمرین مقاومتی و گروه تمرین مقاومتی توأم با تزریق تستوسترون در مقایسه با گروه کنترل، بهطور معناداری افزایش یافته است (05/0>p < /span>). همچنین، در گروه تمرین مقاومتی در مقایسه با گروه تستوسترون، تغییرات معناداری در مقادیر نسفاتین- 1 مشاهده شده است (05/0>p < /span>). بر خلاف آن، تغییرات مقادیر نسفاتین-1 در گروه تمرین مقاومتی توأم با تزریق تستوسترون نسبت به گروه تستوسترون معنادار نبود (05/0˃p < /span>).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر از سودمندی غیرقابلانکار تمرین مقاومتی در افزایش نسفاتین-1 حمایت میکند و تمرینات ورزشی را میتوان برای تنظیم اشتها و انرژی مصرفی استفاده کرد. از آنجا که مطالعۀ حاضر از اولین پژوهشهای انجام شده درمورد اثر تمرینات ورزشی توأم با تزریق تستوسترون بر روی سطوح پلاسمایی نسفاتین-1 است، مطالعات بیشتری در این زمینه برای نتیجهگیری دقیقتر لازم است.دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823The effect of hyperkyphosis on balance recovery strategy of young and old people in response to sudden perturbationsتأثیر هایپرکایفوزیس بر استراتژی بازیابی تعادل جوانان و سالمندان در پاسخ به اغتشاشات ناگهانی37461790FAرامینبیرانونددانشجوی دکتری، گروه آسیبشناسی ورزشی و حرکات اصلاحی، دانشکدۀ تربیتبدنی، دانشگاه شهیدباهنر،کرمان، ایرانمنصورصاحب الزمانیاستاد گروه آسیبشناسی و حرکات اصلاحی، دانشکدۀ تربیتبدنی دانشگاه شهیدباهنر، کرمان، ایرانعبدالحمیددانشجواستادیار گروه آسیبشناسی و حرکات اصلاحی، دانشکدۀ تربیتبدنی دانشگاه شهیدباهنر، کرمان، ایرانJournal Article20200926Background and Objective: Change in balance recovery strategy is one of the risk factors for falls in the elderly. The aim of this study was to answer the question whether the transfer of balance recovery strategy from ankle to hip joint in elderly is affected by natural increase of kyphosis with aging or not.
Materials and Methods: In this study, 60 men were randomly selected and classified in four groups: the kyphotic elderly, normal elderly, kyphotic youth and normal youth (respectively with a mean age of 65.3±3.7, 63.5±3.1, 23.7±1.7 & 24.3±1.1 years). For assessment of the balance recovery strategy, perturbation was done through sudden movement of the treadmill. Range of motion (ROM) of the ankle and hip joint of subjects were recorded by a motion analysis system when perturbation was done. The significance level was considered p<0/05.
Results: Data analysis showed that ROM of the ankle is transferred to hip joint in elderly compared to young people (p<0/05). The results also showed that despite the increased ROM in hyperkyphotic people (from 5% to 24%), this increase in both young and elderly people were not significant (p>0/05).
Conclusion: In general, it can be said that elderly had mainly hip dominant strategy and youth had mainly ankle dominant strategy for balance recovery. On the other hand, it seems that the changes in balance recovery strategies of older people is not affected by the natural increase of kyphosis angle due to aging and it is affected by other factors.
مقدمه و هدف: تغییر در استراتژی بازیابی تعادل بهعنوان یکی از ریسکفاکتورهای زمینخوردن سالمندان شناخته میشود. هدف از تحقیق حاضر پاسخ به این سؤال است که آیا انتقال استراتژی بازیابی تعادل سالمندان از مچ پا بهسمت ران، تحتتأثیر افزایش طبیعی زاویۀ کایفوز در اثر افزایش سن قرار میگیرد یا خیر؟
مواد و روشها: بههمین منظور، شصت آزمودنی مرد بهصورت تصادفی انتخاب شدند و با توجه به هدف تحقیق، در یکی از چهار گروه سالمندان کایفوتیک، سالمندان نرمال، جوانان کایفوتیک و جوانان نرمال (بهترتیب با میانگین سنی 7/3±3/65، 1/3±5/63، 7/1±7/23 و 1/1±3/24 سال) قرار گرفتند. در ادامه، جهت ارزیابی استراتژی بازیابی تعادل، اعمال آشفتگی از طریق حرکت ناگهانی دستگاه تردمیل صورت گرفت و نوسانات دامنۀ حرکتی مچ پا و ران آزمودنیها توسط سیستم Motion Analysis ثبت گردید. سطح معنیداری در این تحقیق 05/0P≤ در نظر گرفته شد.
نتایج: تحلیل دادهها نشان داد که در مقایسه با جوانان، نوسانات دامنۀ حرکتی مفاصل سالمندان از مچ پا بهسمت ران انتقال پیدا کرده است (05/0>P < /span>). نتایج همچنین نشان داد که با وجود افزایش نوسانات، دامنۀ حرکتی مفاصل در اثر هایپرکایفوزیس (از 5درصد تا 24درصد)، این افزایش نوسانات در هر دو گروه جوان و سالمند معنیدار نمیباشد (05/0<P < /span>).
نتیجهگیری: بهطور کلی میتوان اظهار داشت که بازیابی تعادل در سالمندان عمدتاً از طریق استراتژی ران و در جوانان عمدتاً از طریق استراتژی مچ پا صورت میگیرد. از طرفی، به نظر میرسد که این تغییرات در استراتژیهای تعادلی سالمندان تحتتأثیر افزایش طبیعی زاویۀ کایفوز در اثر افزایش سن قرار نگرفته و از عوامل دیگری تأثیر میپذیرد.
دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823Comparison of patellar deviation and sulcus angle between healthy subjects and patellofemoral pain syndrome patients using MRIمقایسۀ میزان انحراف کشککی و زاویۀ سولکوس بین بیماران مبتلا به سندرم درد کشککی رانی و افراد سالم با استفاده از تصویربرداری MRI47571791FAسمیهحسین زادهدانشجوی دکترای بیومکانیک ورزشی، دانشکدۀ علوم ورزشی، دانشگاه مازندرانمنصوراسلامیدانشیار بیومکانیک ورزشی، دانشکدۀ علوم ورزشی، دانشگاه مازندرانمحمدتقی پوردانشیار فیزیوتراپی، مرکز تحقیقات اختلال حرکت، دانشگاه علومپزشکی بابلراحلهمهرآییندانشیار رادیولوژی، دانشگاه علومپزشکی بابلJournal Article20200926Background and Objective: It has been reported that patella lateralization and trochlear dysplasia are the most important malalignment factors related to patellofemoral joint (PFJ) that may lead to high compression force on lateral side of knee and finally damaging this joint. The aim of this study was the comparison of the patella deviation and sulcus angle between two groups of healthy and patellofemoral pain syndrome (PFPS) patients by using noninvasive and precise methods of MRI.
Materials and Methods: 21 subjects were classified into two groups of healthy and patient. Patella deviation and sulcus angle were measured in 40 degrees flexion of knee using MRI.
Results: Patella lateralization in PFPS group is significantly higher than healthy one (p=0.04) while there was no significant difference in the sulcus angle.
Conclusion: Findings showed that the cause of pain due to patella lateralization could not be related to shallowing the trochlear groove but delaying or weakness of vastus medialis oblique (VMO) could be a risk factor for inappropriate displacement of patella.مقدمه و هدف: جابهجایی خارجی کشکک و دیسپلازی تروکه آ از مهمترین عوامل بدراستایی مرتبط با مفصل کشککی رانی (PFJ) گزارش شده است که میتواند منجر به افزایش نیروی فشاری در قسمت خارجی زانو و در نهایت آسیب این مفصل شود. بنابراین، هدف از مطالعۀ حاضر مقایسۀ میزان انحراف کشککی و نیز زاویۀ سولکوس که مستقیماً به شیار تروکه آ مربوط میشود بین دو گروه سالم و مبتلا به سندرم درد کشککی رانی با روش غیرتهاجمی و دقیق MRI بود.
مواد و روشها: بیستویک آزمودنی در دو گروه سالم و مبتلا موردمطالعه قرار گرفتهاند. میزان انحراف کشکک و زاویۀ سولکوس در زاویۀ 40 درجۀ فلکسیون زانو با تصویربرداری MRI اندازهگیری شدند.
نتایج: نتایج نشان داد که میزان جابهجایی خارجی کشکک در گروه بیمار نسبت به گروه سالم، افزایش معناداری داشت (04/0=P)؛ در حالی که در میزان زاویۀ سولکوس اختلاف معناداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: عدممعناداری اختلاف میزان زاویۀ سولکوس بین دو گروه میتواند نشاندهندۀ این باشد که علت درد، ناشی از جابهجایی خارجی کشکک در بیماران، کمعمقشدن ناودان تروکه آ نیست بلکه میتواند ناشی از ضعف عضلات باشد. با توجه به توانایی عضلات در کنترل جابهجایی خارجی کشکک، تأخیر یا ضعف عضلۀ پهن مایل داخلی (VMO) یک فاکتور خطر بیومکانیکی برای جابهجایی نامناسب کشکک است.
دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823Comparison of the personality traits of people with gender dysphoria disorder who were treated and those patients not treatedمقایسۀ ویژگیهای شخصیتی افراد مبتلا به اختلال ملال جنسیتی تطبیق جنسیت داده و تطبیق جنسیت نداده58661792FAسمیهمنتشلوکارشناسارشد، روانشناسی بالینی، دانشگاه شاهد، تهران، ایرانمحمدرضاشعیریدانشیار، روانشناسی بالینی، دانشگاه شاهد، تهران، ایرانلیلاحیدری نسباستادیار، روانشناسی بالینی، دانشگاه شاهد، تهران، ایرانJournal Article20200926Objective: This study aimed to compare the personality traits of people with gender dysphoria disorder who were treated and those patients that have not been treated using the Rorschach test.
Materials and Methods: For this purpose, 30-list the available sampling procedure, according to demographic characteristics, matched as much as possible, were selected. Subjects were evaluated using the Rorschach test, in accordance with the comprehensive system Exner, individually,.
Results: Findings revealed a significant difference in W, Dd, Bl, An, Ls, Na, active, passive, C`, and YF.
Conclusion: Individuals approved for sex reassignment surgery deal active with the environmental conditions and are more able to manage their emotions and the extent of their concern with the body and sex is reduced. On the other hand, those who have not still implemented gender, suffer more than other groups from painful emotions and symptoms of anxiety and depression. They deal with the environmental conditions more defensive and retreat.مقدمه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسۀ ویژگیهای شخصیتی افراد مبتلا به اختلال ملال جنسیتی که اقدام به عمل جراحی در جهت تطبیق جنسیت کردهاند و افراد مبتلایی که تحت درمان قرار نگرفتهاند با استفاده از آزمون رورشاخ بوده است.
مواد و روشها: به این منظور، سی نفر از هر دو گروه بهروش نمونهگیری در دسترس و تا حد ممکن با توجه به همتاسازی ویژگیهای جمعیتشناختی انتخاب شدند. آزمودنیها با استفاده از آزمون رورشاخ، منطبق با نظام جامع اکسنر، بهشکل انفرادی موردارزیابی قرار گرفتند.
نتایج: نتایج نشان داد در مقیاسهای مختلف بین دو گروه تفاوتهای معناداری وجود دارد از جمله گستره (کل تصویر، جزئیات غیرمعمول) [W, Dd, ] محتوا (خون، آناتومی، چشمانداز، طبیعت) [Bl, An, Ls, Na ] تعیینکنندههای (پاسخهای حرکتی فعال، پاسخهای حرکتی منفعل، رنگ بیفام، سایهروشن شکل) [ active, passive, C`, YF].
نتیجهگیری: میتوان گفت آن دسته از افراد مبتلایی که تحت عمل جراحی تطبیق جنسیت قرار گرفتهاند، نسبت به گروهی که تطبیق جنسیت ندادهاند، در برخورد با شرایط محیطی بهصورت فعالتر و کارآمدتر عمل مینمایند و توانایی بیشتری در مدیریت هیجانات خود دارند و از میزان دغدغههایشان نسبت به جسم و جنس خود کاسته میشود. از سویی، افرادی که هنوز تطبیق جنسیت ندادهاند از هیجانات و عواطف دردناکی رنج میبرند و نشانههای اضطراب و افسردگیشان بیشتر است و در برخورد با شرایط محیطی نسبت به افرادی که تحت درمان قرار گرفتهاند، بیشتر حالت دفاعی و عقبنشینی دارند.
دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823Evaluation of HBs antibody titer of 10-18 years healthy students in Northeast of Iran by chemiluminescence assayبررسی سطح آنتیبادی ضدویروس هپاتیتB (Anti HBs) با روش کمیلومینسانس در دانشآموزان 10 تا 18 سالۀ سالم شمال شرق ایران67721793FAبهنازقره گزلومربی گروه علومآزمایشگاهی، دانشکدۀ پیراپزشکی دانشگاه علومپزشکی ایران، تهران، ایرانمژگانعشاقیاستادیار گروه علومآزمایشگاهی، دانشکدۀ پیراپزشکی دانشگاه علومپزشکی ایران، تهران، ایرانمحمدجوادغرویاستاد گروه علومآزمایشگاهی، دانشکدۀ پیراپزشکی دانشگاه علومپزشکی ایران، تهران، ایرانعبدالحسینناصریمربی گروه علومآزمایشگاهی، دانشکدۀ پیراپزشکی دانشگاه علومپزشکی ایران، تهران، ایرانJournal Article20200926Background and Objective: Hepatite B is one of the most important infection in the world. The best way to prevent hepatitis B infection is by getting the hepatitis B vaccine. The aim of this study was to evaluate level of HBs antibody titer of 10-18 years healthy students in Razavi Khorasan, North Khorasan and South Khorasan.
Materials and Methods: This study was a descriptive analytic research that was performed on 565 serum samples that were collected from 10-18 years healthy students with demographic information in Razavi Khorasan, North Khorasan and South Khorasan. HBs Ab titers were measured with immunochemiluminescence assay. Data were analyzed using Chi-Square and t test.
Results: Out of 565 students, 20.6% in Razavi Khorasan , 20.1% in North Khorasan and 22.4% in South Khorasan had antibody in protective range (>10 IU/L). In addition, 79.85% of students were non-immune. There was no significant difference in antibody among level of education, and urban and rural location. The relationship between sex and titer of anti HBs was not statistically significant. The highest percentage of students with protective antibody was observed in 10 years old students (33.3%) and there was the lowest level of protective antibody in 18 years old (15.4%).
Conclusion: HBs Ab titer of students should be regularly evaluated because HBsAb level decreases after certain periods as age advances. Awareness of students about injection of booster dose of hepatitis-B vaccine is required. مقدمه و هدف: یکی از عفونتهای شایع و مهم در جهان، آلودگی با ویروس هپاتیت Bمیباشد. بهترین روش پیشگیری از این عفونت تجویز واکسن است. هدف از این پژوهش تعیین سطحAnti-HBs در دانشآموزان 10 تا 18 سالۀ سالم در استانهای خراسان رضوی و خراسان شمالی و خراسان جنوبی جهت تعیین نیاز به دوز یادآور در این افراد است.
مواد و روشها: در این مطالعۀ توصیفی و تحلیلی 565 نمونۀ سرم جمعآوریشده بهروش تصادفی خوشهای، از استان خراسان رضوی و خراسان شمالی و خراسان جنوبی همراه با اطلاعات دموگرافیک جهت بررسی تیتر anti –HBs با روش کمیلومینسانس موردبررسی قرار گرفت. در انتها، یافتهها با استفاده از آزمونهای آماریχ 2 و T testتجزیهوتحلیل شد.
نتایج: یافتهها نشان داد که در استان خراسان رضوی 6/20درصد، در استان خراسان شمالی 1/20درصد و در استان خراسان جنوبی4/22درصد افراد موردمطالعه دارای تیتر مصونیتبخش آنتیبادی (IU/L10 <) بودند و تفاوت در سه استان معنیدار نبود. بهطور میانگین 85/79درصد افراد، فاقد تیتر آنتیبادی مصونیتبخش بودند. از لحاظ آماری ارتباط معنیدار بین جنس و تیتر آنتیبادی مشاهده نشد. درصد افراد مصون در مقاطع مختلف تحصیلی و شهری یا روستایی، تفاوت معنیداری نداشت. بیشترین درصد افراد با سطح آنتیبادی مناسب در دانشآموزان دهساله (3/33 درصد) و کمترین میزان در نوجوانان هجدهساله (4/15درصد) مشاهده شد.
نتیجهگیری: با توجه به کاهش درصد تیتر anti HBs، با گذشت زمان پس از واکسیناسیون، تیتر آنتیبادی باید در این گروه سنی بهطور منظم ارزیابی شود. همچنین، آگاهی دانشآموزان و والدین درخصوص تزریق دوز یادآور، ضروری بهنظر میرسد.
دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823The role of lifestyle in the prevention of allergic rhinitis based on Ibn Sina and Razisâ attitudesنقش سبک زندگی در پیشگیری از بیماری رینیت آلرژیک از دیدگاه ابنسینا و رازی73801794FAمحمدرضاحاجی حیدریدستیار تخصصی طب سنتی ایران، دانشگاه شاهد، تهران، ایرانمحسنناصریدانشیار مرکز تحقیقات کارآزمایی بالینی طب سنتی، دانشگاه شاهد، تهران، ایرانفاطمهعلیجانیهامتخصص داروسازی طب سنتی ایران، مرکز تحقیقات کارآزمایی بالینی طب سنتی، دانشگاه شاهد، تهران،ایرانفاطمهعمادیاستادیار گروه طب سنتی دانشگاه شاهد، تهران، ایرانالهامعمارتکاراستاد یار گروه طب سنتی دانشگاه شاهد، تهران، ایرانمحمودبابائیانمتخصص طب سنتی، گروه طب سنتی دانشگاه علومپزشکی اصفهان، اصفهان، ایرانمحمدابراهیم یارمحمدیدانشیار گروه گوش و حلق و بینی، دانشگاه شاهد، تهران، ایرانفرهادجعفریدانشیار گروه پزشکی اجتماعی دانشگاه شاهد، تهران، ایرانJournal Article20200926Background and Objective: In Iranian Persian Medicine, allergic rhinitis disease was discussed under catarrh and rhinorrhea (Nazleh Va Zokam) diseases, Abubekr,Mohammad Zacharia, known as Razi, one of the practitioners of Persian Medicine for first time paid to seasonal allergic rhinitis disease in Arabic language article that called Resaleye Al shammiyeh (Article of Smelling) and mentioned presentational and treating methods in it. Persian Medicine has shown distinct managements in this field. The aim of this study was to evaluate prevention of allergic rhinitis based on the Razi and Ibn Sinas’ views. Allergic rhinitis is a common disease of upper respiratory system and imposes a considerable cost to the communities due to its frequency. This disease is a global health problem.
Materials and Methods: In this paper, comments of Ibn Sina in book of Canon and Razi in Resaleyeh -Al Shamieh to identify methods of prevention of allergic rhinitis have been investigated.
Results: One of the main methods to prevent allergic rhinitis, particularly on Ibn Sina and Razis’ views in Persian Medicine was life style modification. Life style in Persian Medicine contains six essential principles of life and Persian Medicine physicians paid special attention to them.
Conclusion: Prevention in Traditional Persian Medicine as a primary principle is prior to treatment. Lifestyle modification and control and elimination of risk factors can prevent the onset of allergic disease as much as possible and it may be effective in improving patients.مقدمه: در طب سنتی ایران بیماری رینیت آلرژیک ذیل بیماری نزله و زکام موردبحث قرارگرفته است. محمد زکریای رازی یکی از اولین پزشکان طب سنتی ایرا ن میباشد که در رسالۀ شمیه، به بیماری رینیت آلرژیک فصلی تحت عنوان نزله و زکام پرداخته و راههای پیشگیری و درمان آن را ذکر نموده است. طب سنتی ایران، دارای تدابیر مشخصی در این حوزه میباشد. هدف از این مطالعه بررسی روشهای پیشگیری از رینیت آلرژیک از دیدگاه رازی و ابنسینا میباشد.
بیماری رینیت آلرژیک یکی از شایعترین بیماریهای دستگاه تنفس فوقانی است که بهدلیل شیوع بالا هزینۀ زیادی را سالیانه بر کشورها تحمیل میکند. این بیماری یک مشکل بهداشتی جهانی میباشد.
مواد و روشها: در این مقاله نظرات ابنسینا در قانون و رازی در رسالۀ شمیه جهت شناسایی روشهای اصلی پیشگیری از رینیت آلرژیک بررسی شده است. همچنین، بعضی مقالات و منابع طب رایج درمورد تأثیرات عوامل محیطی و سبک زندگی در بیماری رینیت آلرژیک موردبررسی قرار گرفته است.
نتایج: یکی از روشهای اصلی پیشگیری بیماری رینیت آلرژیک در طب سنتی ایران خصوصاً از دیدگاه ابنسینا و رازی، اصلاح سبک زندگی میباشد. سبک زندگی در طب سنتی ایران شامل شش اصل ضروری زندگی میباشد که پزشکان طب سنتی ایران به آنها توجه ویژهای داشتهاند.
نتیجهگیری: پیشگیری در طب سنتی ایران بهعنوان یک اصل و قاعدۀ اولیه بر درمان مقدم است. اصلاح سبک زندگی و کنترل و حذف عوامل خطر میتواند از بروز بیماری آلرژیک تا حد امکان پیشگیری نموده و در بهبود افراد مبتلا مؤثر باشد.
دانشگاه شاهددانشور پزشکی2716-972325320170823The effect of caffeine on blood pressure and cardiovascular inflammatory marker predictive subsequent exhaustive exercise in maleتأثیر کافئین بر فشارخون و شاخص التهابی پیشگویی قلبیعروقی مردان متعاقب فعالیت واماندهساز81901795FAعلیرضارمضانیدانشیار گروه فیزیولوژی، دانشکدۀ تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تربیت دبیر شهیدرجایی، لویزان، تهران، ایرانفرامرزیزدانیدانشجوی دکتری گروه فیزیولوژی، دانشکدۀ تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تربیت دبیر شهیدرجایی، لویزان، تهران، ایرانJournal Article20200926Background and Objective: The risk of coronary heart disease by high blood pressure in people with hypertension and those who have normal blood pressure rises. CRP is an inflammatory biomarker for immune system and an acute phase protein. The aim of this study was to evaluate the effect of caffeine on predictive factor of cardiovascular and pressure men's blood subsequent exhaustive exercise.
Materials and Methods: Eight active men (BMI 21.55±1.22 kg/m2, Height 174±9.12 cm, weight 61.35±5.65 kg, fat 19.19±2.4 percent) were randomly selected. An hour after caffeine consumption (5 mg/kg) and a placebo in two separate sessions for each subject that are similar to Bruce test conducted 5 days. Inflammatory factor and blood pressure were measured in stages, before taking caffeine or placebo, one hour after, immediately and an hour after exercise. Data were analyzed using t-test, analysis of variance with repeated measures and with a significance level of p<0.05.
Results: T-test showed that systolic and diastolic blood pressures increase by caffeine consumption, but there was no significant difference between the caffeine and placebo after exercise. However, significant differences were observed in c-reactive protein (CRP).
Conclusion: Consuming caffeine before exercise can increase the blood pressure higher than normal. مقدمه و هدف: خطر بیماریهای عروق کرونر قلب با افزایش فشارخون در افراد مبتلا به فشارخون و دارای فشارخون طبیعی، افزایش مییابد. پروتئین واکنشگر-سی، یک نشانگر التهابی دستگاه ایمنی و پروتئین فاز حاد است. هدف از این مطالعه بررسی مصرف کافئین بر فاکتور پیشگویی قلبیعروقی و فشارخون مردان، متعاقب فعالیت واماندهساز است.
مواد و روشها: هشت مرد فعال (نمایۀ تودۀ بدن 22/1±55/21 کیلوگرم/متر مربع، قد 12/9±174 سانتیمتر، وزن 65/5±35/61 کیلوگرم و چربی41/2±19/19 درصد) از بین 24 نفر که اعلام آمادگی کردند، تصادفی انتخاب شدند. یک ساعت پس از مصرف کافئین (mg/kg5) و دارونما، در دو جلسۀ مجزا با پنج روز فاصله برای هر آزمودنی، آزمون بروس اجرا شد. شاخص فاکتور التهابی و فشارخون قبل از مصرف کافئین یا دارونما، یک ساعت بعدازمصرف، بلافاصله و دو ساعت اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمون تی وابسته، تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر در سطح معناداری (P < /span>≤0/05) تحلیل شدند.
نتایج: یافتهها نشان داد که فشارخون سیستولی و دیاستولی با مصرف کافئین در حالت استراحت افزایش یافت؛ اما در پایان فعالیت، بین کافئین و دارونما تفاوت معنیدار نبود؛ ولی اختلاف معنیداری در پروتئین واکنشگر-سی مشاهده شد.
نتیجهگیری: مصرف کافئین در افراد قبل از ورزش موجب افزایش فشارخون به بالاتر از حد طبیعی میشود.