دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
27
3
2020
09
26
تأثیر تمرینات پیلاتس با و بدون مکمل سازی زردچوبه بر کلوتو سرمی و کیفیت زندگی در زنان یائسه دارای اضافهوزن: یک مطالعه کارآزمایی بالینی
1
8
FA
راحله
دولگری شرف
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
رامین
امیرساسان
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
amirsasan_ramin@yahoo.com
جواد
وکیلی
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
10.22070/dmed.27.142.1
مقدمه و هدف: با توجه به آثار مفید مداخلات ورزشی و تغذیهای در به تأخیر انداختن سالمندی و بهبود کیفیت زندگی، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر 12 هفته تمرین پیلاتس، مکملسازی زردچوبه و ترکیب آنها بر کلوتو سرمی و کیفیت زندگی زنان میانسال دارای اضافهوزن انجام شد.
مواد و روشها: در کارآزمایی بالینی حاضر 48 زن یائسه دارای اضافهوزن انتخاب و به صورت تصادفی در چهار گروه کنترل، مکملسازی زردچوبه، تمرین پیلاتس و ترکیب تمرین و مکمل قرار گرفتند. برنامه تمرینی طی 12 هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه شامل 45 دقیقه با شدت 80-40 درصد ضربان قلب ذخیره انجام شد. قرارداد مکملسازی شامل دریافت روزانه 2100 میلیگرم پودر زردچوبه بود. نمونههای خونی 48 ساعت قبل و بعد از پروتکل تحقیق جهت تعیین غلظت کلوتو سرمی اخذ شد. کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی ارزیابی شد. دادهها با آزمونهای تی زوجی، تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری کمتر از 05/0 ارزیابی شدند.
نتایج: 12 هفته تمرین پیلاتس با و بدون مکملسازی زردچوبه باعث افزایش معنیدار غلظت کلوتو سرمی شد، اما مکملسازی زردچوبه به تنهایی تأثیر معنیداری بر آن نداشت. نمره کلی پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی، سلامت بدنی، سلامت ذهنی و عملکرد اجتماعی زنان یائسه پس از تمرین پیلاتس با و بدون مکملسازی به طور معنیداری بهبود یافت.
نتیجهگیری: به نظر میرسد تمرین پیلاتس با و بدون مکمل زردچوبه باعث بهبود معنیداری در غلظت کلوتو سرمی و کیفیت زندگی زنان یائسه میشود، در حالیکه مکملسازی زردچوبه به تنهایی، باعث تقویت آثار ناشی از تمرین ورزشی نمیشود.
پیری,تمرینات پیلاتس,زردچوبه,کلوتو,کیفیت زندگی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1872.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1872_34b0c7b235a93f6b8d826ae4b134803a.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
27
3
2020
09
26
اثر نوبیلتین بر آپوپتوز در مغز میانی ونئواستریاتوم در مدل تجربی بیماری پارکینسون القاشده با تزریق داخل نیگرال لیپوپلی ساکارید در موش صحرایی
9
16
FA
صدیقه
کشتکار
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
زهرا
کیاسالاری
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
kiasalari@yahoo.com
مریم
خراسانی
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مرضیه
فکور
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
ریحانه
قاسمی
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مهرداد
روغنی
0000-0002-9209-8484
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
mehjour@yahoo.com
10.22070/dmed.27.142.9
مقدمه و هدف: نوبیلتین ، فلانوئید موجود در مرکبات است. خاصیت آنتیاکسیدانی و ضدالتهابی و ضد آپوپتوزی نوبیلتین در بسیاری از مطالعات اخیر مشاهده شده است. هدف مطالعه حاضر، بررسی اثر نوبیلتین بر شدت آپوپتوز در مدل تجربی بیماری پارکینسون ایجاد شده با تزریق داخل نیگرال لیپوپلی ساکارید در موش صحرایی بود.
مواد و روشها: موشهای صحرایی نر (28n =) به چهار گروه شم، شم تحت تیمار با نوبیلتین، ضایعه دیده و ضایعه دیده تحت درمان با نوبیلتین تقسیم شدند. با تزریق 5 میکروگرم لیپوپلیساکارید داخل سمت راست ناحیه جسم سیاه موشهای صحرایی در سیستم نیگرااستریاتال ضایعه ایجاد شد. نوبیلتین به میزان 10 میلیگرم بر کیلوگرم از یک ساعت بعد از جراحی تا یک هفته بعد آن به طور روزانه و به شکل خوراکی تجویز شد. در پایان هفته اول پس از جراحی هموژنه بافتی تهیه شده و اندازهگیری شاخص شدت آپوپتوز انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که درمان با نوبیلتین به کاهش معنیدار میزان DNA fragmentation در گروه LPS تیمارشده با نوبیلیین در مقایسه با گروه LPS در مغز میانی منجر شد (P<0.05).
نتیجهگیری: تجویز نوبیلتین به موشهای پارکینسونی شده با لیپوپلیساکارید موجب کاهش آپوپتوز میشود و احتمالاً میتواند در درمان کمکی بیماری پارکینسون تأثیر داشته باشد.
نوبیلتین,آپوپتوز,بیماری پارکینسون,لیپوپلی ساکارید
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1873.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1873_8f8a072bee249a3e47025ff4df04e873.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
27
3
2020
09
26
تولید قطعات آنتیبادی نوترکیب انسانی تک-زنجیره ضد مولکول 4-1BB در باکتری اشریشیاکلی
17
26
FA
سلمان
باقری
بخش ایمونولوژی، انستیتو پاستور ایران، تهران، ایران
المیرا
صفایی
بخش ایمونولوژی، انستیتو پاستور ایران، تهران، ایران
شیما
عباداللهی
بخش ایمونولوژی، انستیتو پاستور ایران، تهران، ایران
زهرا
شریف زاده
بخش ایمونولوژی، انستیتو پاستور ایران، تهران، ایران
10.22070/dmed.27.142.17
مقدمه و هدف: آنتی بادیهای منوکلونال علیه 4-1BB در درمان بیماریهای اتوایمیون، عفونتهای ویروسی و همچنین ایمونوتراپی سرطانها کاربرد دارند. آنتی بادیهای منوکلونال موشی به علت وجود مشکلاتی از قبیل ایمنی زایی و اندازه بزرگ، کارایی محدودی در بالین دارند. قطعات آنتی بادی کاملاً انسانی از قبیل قطعات scFv میتوانند جایگزین خوبی برای کاربردهای ایمنی درمانی باشند. هدف از این مطالعه تولید قطعات آنتی بادی تکزنجیرهای انسانی بر ضد 4-1BB به منظور استفاده از آن در ایمنیدرمانی سرطان است.
مواد و روشها: در مطالعهی حاضر ژن scFv انسانی علیه 4-1BB در وکتور pET-22(+) کلون شده و در باکتری E. coli TOP 10F بیان شد. تائید اولیه scFv تولید شده توسط وسترن بلات و الایزا انجام شد. در ادامه عملکرد این آنتیبادی در تحریک سلولهای بیانکننده 4-1BB با بررسی میزان بیان CD69 در سطح سلولها، بیان mRNA و تولید پروتئینIL-2 مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج: نتایج این پژوهش نشان دادند که ژن scFv طراحیشده در میزبان باکتریایی، بیان شده و قادر به شناسایی آنتیژن 4-1BB است. تیمار سلولهای CCRF-CEM با scFv ضد 4-1BB موجب القای تولید سایتوکاین IL-2 شده و بیان CD69 را بر سطح سلولهای هدف افزایش میدهد.
بحث و نتیجه گیری: آنتی بادی تک زنجیره ای انسانی علیه 4-1BB به خوبی در سیستم بیانی باکتری E. coli تولید شده و قادر به شناسایی آنتی ژن هدف و فعالسازی سلولهای CCRF-CEM است. از این آنتی بادی نوترکیب میتوان در مطالعات بعدی جهت فعالسازی سلولهای T در روشهای سلول درمانی سرطان استفاده نمود.
مولکول 4-1BB,سلول درمانی,قطعات مناطق متغیر آنتیبادی تک زنجیره (scFv),آنتیبادی نوترکیب انسانی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1874.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1874_6774e4f4fa035ffe7bd6396dd9cfaee4.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
27
3
2020
09
26
تأثیر تمرین هوازی بر سطوح پروتئین HMGB1 و برخی شاخصهای استرس اکسیداتیو در موشهای صحرایی دارای درد نوروپاتی دیابت
27
38
FA
احمد
کاکی
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
مسعود
نیکبخت
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
عبدالحمید
حبیبی
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
هادی
فتحی مقدم
گروه فیزیولوژی پزشکی، دانشکده پزشکی، مرکز تحقیقات فیزیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران
10.22070/dmed.27.142.27
مقدمه و هدف: التهاب عصبی نقش محوری در توسعه درد نوروپاتی دیابت بازی میکنند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین هوازی بر سطوح پروتئین HMGB1 و برخی شاخصهای استرس اکسیداتیو در موشهای صحرایی با درد نوروپاتی دیابت است.
مواد و روشها: در این بررسی، 40 سر موش صحرایی نر ویستار 8 هفتهای (محدوده وزنی 2/10±220 گرم) به طور تصادفی در چهار گروه نوروپاتی دیابت، نوروپاتی دیابت تمرین، سالم تمرین و کنترل سالم قرار گرفتند. دیابت با تزریق STZ(mg/kg 50) القاء شد. پس از تائید ایجاد نوروپاتی دیابت توسط تستهای رفتاری، گروههای تمرین، شش هفته تمرین هوازی تداومی با شدت متوسط 15 متر در دقیقه برای 30 دقیقه روی تردمیل اجرا کردند. سطح سرمی پروتئین HMGB1 با تکنیک الایزا و غلظت مالوندیآلدهید (MAD) و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز (SOD) و کاتالاز (CAT) در بافت نخاع توسط روشهای بیوشیمیایی اندازهگیری شد. آزمون آنالیز واریانس دو راهه و آزمون تعقیبی توکی برای تحلیل آماری استفاده گردید.
نتایج: تمرین هوازی باعث کاهش معنی دار سطح سرمی پروتئین HMGB1 و غلظت MAD و افزایش فعالیت آنزیمهای SOD و CAT نسبت به گروه نوروپاتی دیابت شد (P<0.05). همچنین سطوح پروتئین HMGB1 و غلظت MAD افزایش و فعالیت آنزیمهای SOD و CAT در گروه نوروپاتی دیابت کاهش داشت P<0.05)).
نتیجهگیری: به نظر میرسد تمرین هوازی سطوح پروتئین HMGB1 و استرس اکسیداتیو را تعدیل و حساسیت نوسیسپتورها به عوامل درد زا را بهبود میبخشد. پیشنهاد میشود که تمرین هوازی به عنوان یک مداخله درمانی غیردارویی برای بیماران دیابتی به منظور کاهش درد نوروپاتیک استفاده شود.
تمرین هوازی,HMGB1,استرس اکسیداتیو,نوروپاتی محیطی دیابت
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1875.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1875_f991e976eee6ddd47322e4553aaa9947.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
27
3
2020
09
26
تأثیر 8 هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا و مداوم با شدت متوسط بر قطر پایان دیاستولی ، قطر پایان سیستولی، ضخامت نسبی دیواره بطنی و توان هوازی مردان غیرفعال سالم
39
48
FA
محمود
احمدزاده
گروه فیزیولوژی ورزشی، ، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
سعید
نیکوخصلت
گروه فیزیولوژی ورزشی، ، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
رامین
امیرساسان
گروه فیزیولوژی ورزشی، ، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
amirsasan_ramin@yahoo.com
حسین
شیروانی
مرکز تحقیقات فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله، تهران، ایران
10.22070/dmed.27.142.39
هدف: هدف از تحقیق حاضر مقایسه تأثیر 8 هفته تمرینات HIIT و CMT بر قطر پایان دیاستولی (LVDd)، قطر پایان سیستولی (LVDs)، ضخامت نسبی دیواره بطنی (RWT) و توان هوازی مردان غیرفعال سالم بود.
مواد و روشها: به این منظور 21 مرد غیرفعال (با وزن 1/2 ±6/78 کیلوگرم، قد 8/1±5/175 سانتیمتر و سن 21/1±25 سال) به سه گروه هفت نفره کنترل (CON)، HIIT و CMT تقسیم شدند. گروه CMT (با بار ثابت 2 watts.kg-1bodyweight) و گروه HIIT (30 ثانیه با بار 7/3 watts.kg-1bodyweight و 120 ثانیه با بار 4/1 watts.kg-1bodyweight) به مدت 8 هفته و انرژی مصرفی برابر تمرین (دوچرخه ثابت) کردند. اکوکاردیوگرافی و آزمون Vo2max (تست بروس) آزمودنیها قبل و بعد از تمرینات انجام شد. دادههای حاصل با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه (05/0P<) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و برای مقایسه زوجی نیز از آزمون بونفرونی استفاده شد.
نتایج: نتایج نشان دادند که بعد از 8 هفته تمرینات، LVDd در گروه HIIT نسبت به گروههای CON، (03/0=P < /span>) و CMT افزایش معنیدار (04/0=P < /span>) و در LVDs در گروه CMT نسبت به گروههای CON (02/0=P < /span>) و HIIT افزایش معنیداری (01/0=P < /span>) داشت. همچنین، شاخص RWT در هر دو گروه HIIT و CMT نسبت به گروه CON، افزایش معنیداری (به ترتیب 03/0=P < /span> و 04/0=P < /span>) داشت. همچنین مشخص شد که توان هوازی هر دو گروه HIIT و CMT نسبت به گروه CON، افزایش معنیداری داشت (به ترتیب 03/0=P < /span> و 04/0=P < /span>).
بحث و نتیجهگیری: تمرینات HIIT را به عنوان نقش محافظتی در کاهش بار کاری میوکارد به دلیل افزایش قطر پایان دیاستولی، افزایش زمان استراحت و افزایش بازگشت وریدی در افراد غیرفعال میتوان استفاده کرد.
تناوبی با شدت بالا (HITT),تداومی با شدت متوسط (CMT),قطر پایان دیاستولی (LVEDd),قطر پایان سیستولی (LVEDs),اکوکاردیوگرافی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1876.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1876_f2002576f89292e290b4390aa677e492.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
27
3
2020
09
26
بررسی تداخل اثر سم عقرب مزوبوتوس اپیوس و داروی سیکلوسپورین در مکانیسمهای بیوشیمیایی و هیستولوژی در بافت پارانشیم کبد و کلیه موش سوری
49
58
FA
سارا
زنگی آبادی
دپارتمان بیولوژی، واحد دامغان، دانشگاه آزاد اسلامی، دامغان، ایران
شاهرخ
نویدپور
آزمایشگاه مرجع رازی تحقیقات عقرب، موسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، البرز، ایران
حسین
ذولفقاریان
موسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی کرج، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، البرز، ایران
محمد
اسلام پناه
موسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی کرج، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، البرز، ایران
غلامحسن
واعظی
دپارتمان بیولوژی، شاخه ی کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، البرز، ایران
10.22070/dmed.27.142.49
مقدمه و هدف: زهر Mesobuthus به عنوان خانواده buthidae شناخته میشود که بر اساس مطالعات انجام شده، این زهر میتواند باعث مرگ انسان شود. از طرفی خواص ضدالتهابی سیکلوسپورین در پیوند اعضاء از طریق سرکوب سیستم ایمنی و التهاب نشان داده شده است و احتمالاً میتواند با اثر زهر مقابله کند؛ بنابراین در مطالعه حاضر اثر سیکلوسپورین بر روی زهر epeus Mesobuthus مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها: این یک مطالعه تجربی است. تعداد 50 موش سوری به 5 گروه 10 تایی طبقهبندی شدند. زهر Mesobuthus epeus و سیکلوسپورین در دوزهای10، 20 و 30 میلیگرمی انتخاب شد. در این مطالعه موشهای هایی که سیکلوسپورین را دریافت نکردند به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. پارامترهای بیوشیمیایی همراه با نیتریک اکساید و سیتوکاین IL-2 در همهی گروهها بوسیله متد روتین اسپکتروفوتومتری و الایزا به ترتیب اندازهگیری شد. ضمن اینکه، بررسیهای پاتولوژیک کلیه و کبد نیز انجام شد.
نتایج: همهی شاخصهای بیوشیمیایی و IL-2 بطور قابلملاحظهای پس از تزریق زهر Mesobuthus افزایش یافت.(P<0.001) از سوی دیگر، گروههای موش پس از دریافت سیکلوسپورین کاهش معنیداری در همهی پارامترهای مورد مطالعه نشان داند.(P<0.001).
نتیجهگیری: سیکلوسپورین در دوز 30 میلیگرمی قادر به کاهش پاسخ التهابی شده و میتواند داروی درمانی مناسبی برای بیماران عقربگزیده باشد.
زهر عقرب مزوبوتوس,سیکلوسپورین,پارامترهای بیوشیمیایی,کبد و کلیه,موش سوری
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1877.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1877_18294cfd946b0f6cb559685ae1614761.pdf