دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
26
3
2018
08
23
اثرات یک برنامه ورزشی در طول بارداری بر نمره افسردگی ادینبرگ در زنان باردار
1
6
FA
مریم
آدینه وند
گروه مامایی، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
انوشیروان
کاظم نژاد
گروه آمار حیاتی،دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس
an_kazemnejad@modares.ac.ir
احیا
گرشاسبی
گروه زنان، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد
مقدمه و هدف: تقریباً 13٪ - 18.4٪ از زنان باردار در طول بارداری افسردگی دارند. در حال حاضر اطلاعات زیادی در مورد ارتباط بین ورزش در دوران بارداری و علائم افسردگی در زنان باردار سالم وجود ندارد. در این مطالعه، اثرات یک برنامه تمرینی قبل از زایمان بر روی نمره افسردگی ادینبورگ بررسی شده است.
مواد و روشها: در مجموع 100 زن باردار سالم (سن 18 سال و سن بارداری 21 تا 24 هفته) به دو گروه، گروه مداخله (50 نفر) و کنترل (50 نفر) تقسیم شدند. به گروه تجربی یک برنامه ورزشی 12 هفتهای (توصیههای استاندارد شامل تمرین هوازی و تمرینات قدرتی) بین 20 تا 36 هفته بارداری تحت نظارت هر دو هفته ارائه شد. آنها تشویق میشدند که سه روز در هفته برنامه ورزشی آموزش داده شده را در منزل انجام دهند. گروه کنترل مراقبتهای روتین بارداری را دریافت میکردند. نتیجه اولیه نشانههای افسردگی بود که توسط پرسشنامه افسردگی ادینبورگ در اولین مصاحبه و بلافاصله پس از مداخله 12 هفتهای مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: مقایسه میانگین و انحراف معیار نمره پرسشنامه افسردگی ادینبرگ در دو گروه قبل از مداخله نشان داد که اختلاف مشخص آماری بین دو گروه قبل از مداخله وجود ندارد.( p>0.05) پس از مداخله 12 هفتهای، نمره افسردگی پرسشنامه ادینبورگ گروه مداخله به طور معنیداری نسبت به گروه کنترل علائم کاهش یافت (P<0.01). مقایسه میانگین و انحراف معیار تفاوت نمرات افسردگی ادینبرگ قبل و بعد از مداخله نشاندهنده اختلاف مشخص آماری دو گروه است p<0.001) ).
نتیجهگیری: ورزش در دوران بارداری علائم افسردگی را کاهش میدهد. توصیه و ترویج انجام ورزش و فعالیت فیزیکی در بارداری اقدامی مفید برای سلامت جسمی و روانی زنان است.
ورزش,بارداری,افسردگی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1838.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1838_1d6ab3d81fe52d29d435b159b3c4db64.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
26
3
2018
08
23
عدم تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی با غالب مقاومتی و مصرف مکمل کوآنزیم Q10 بر سطوح سرمی TNF-α و IL-10بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس
7
14
FA
امین
احمدی
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
amin.ahmadi83@gmail.com
امیرحسین
حقیقی
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
رویا
عسگری
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
کریم
نیکخواه
گروه مغز و اعصاب، بیمارستان قائم، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
nikkhahk@mums.ac.ir
مقدمه و هدف: تمرین ورزشی و مصرف مکمل کوآنزیم Q10، ممکن است در کاهش عوامل پیش التهابی و افزایش عوامل ضدالتهابی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مؤثر باشند. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی با غالب مقاومتی همراه با مصرف مکمل کوآنزیم Q10 بر سطوح سرمی TNF-α و IL-10 در این بیماران بود.
مواد و روش ها: در این تحقیق نیمه تجربی، 28 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به طور تصادفی به سه گروه تجربی (تمرین + مکمل، تمرین + دارونما، مکمل) و یک گروه کنترل (دارونما) تقسیم شدند. بیماران در دو گروه تمرین ورزشی، یک برنامه ترکیبی شامل سه جلسه در هفته (دو جلسه مقاومتی و یک جلسه هوازی)، به مدت هشت هفته اجرا و در دو گروه مصرفکننده مکمل، روزانه 200 میلیگرم مکمل کوآنزیم Q10 مصرف کردند. سطوح سرمی TNF-α و IL-10، قبل و بعد دوره تمرین اندازهگیری و دادهها با استفاده از روشهای آماری شاپیرو- ویلک، آنالیز کوواریانس و t همبسته، در سطح معنیداری 05/0˂P < /span> تحلیل شدند.
نتایج: بر اساس تحلیل آنکووا روی مقادیر پسآزمون، تفاوت گروهها با یکدیگر معنیدار نبود (05/0˃P < /span> بین گروهی). همچنین نتایج آزمون t همبسته، تفاوت معنیداری در سطوح سرمی TNF-α و IL-10 هیچیک از گروهها نسبت به قبل از مداخله نشان نداد (05/0˃P < /span> درونگروهی).
نتیجه گیری: هشت هفته تمرین ترکیبی و مصرف مکمل کوآنزیم Q10، تغییر معنی داری در سطوح سرمی TNF-α و IL-10 ایجاد نمی کند.
: مولتیپل اسکلروزیس,تمرین ورزشی ترکیبی با غالب مقاومتی,مکمل کوآنزیم Q10,TNF-α,IL-10
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1839.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1839_cc1ee0c319f6c45a15aa992d68e91ee5.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
26
3
2018
08
23
تأثیر استیل اِلکارنیتین بر واکنش گلیوز پس از ضایعه فشاری طناب نخاعی موش صحرایی بالغ
15
24
FA
صدرا
جمشیدی گوهری
دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مرجان
حشمتی
گروه علوم تشریح و پاتولوژی، دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
محمدرضا
جلالی ندوشن
گروه علوم تشریح و پاتولوژی، دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: ضایعه فشاری بروی طناب نخاعی سبب بروز طیف وسیعی از اختلالات حسی و حرکتی میگردد. در این تحقیق سعی شد پس از ایجاد مدل فشاری بر نخاع موش صحرایی بالغ تغییرات بافتی بررسی شود. بدین منظور واکنش گلیوز با استفاده از روش ایمنوهیستوشیمی بابیان آنزیم CNP ase و GFAP < /span> و تأثیر استیل ال کارنیتین در این روند ارزیابی شد.
مواد و روشها: 24 موش صحرایی نر نژاد اسپراگوداولی در 4 گروه بصورت تصادفی تقسیم شدند. پس از انجام لامینکتومی مهرههای 9 تا 11 پشتی با توجه به گروه مطالعه یا کنترل اعمال فشار (30 گرم بر واحد سطح) و تزریق روزانه داخل صفاقی استیل ال کارنیتین (300 میلیگرم) انجام شد. پس از 4 هفته تمامی نخاعها خارج و بررسی مورفومتری و ایمنوهیستوشیمی بهصورت میانگین ± خطای استاندارد بیان گردید. پس از مشخص نمودن توزیع دادهها برای مقایسه نتایج از آزمون تی و آنوای یکطرفه با نرمافزار SPSS Ver19 استفاده شد.
نتایج: نتایج مورفومتری حاکی از کاهش تعداد سلولهای عصبی حرکتی به دنبال فشار مکانیکی است. استیل ال کارنیتین سبب کاهش این روند گردید (05/0 ≥ p). همچنین استیل ال کانیتین سبب کاهش سلولهای آستروسیت شد (05/0 ≥ p).
نتیجهگیری: برای اولین بار استیل ال کارنیتین در واکنش گلیوز مطالعه و نتایج حاکی از کاهش آستروسیت ها و افزایش حدوداً سه برابر اولیگودندروسیت ها شد. با پیشفرض تولید میلین جهت مشخص شدن نقش بیشتر استیل ال کارنیتین پیشنهاد بررسی درازمدت و چگونگی انتقال پیام عصبی میگردد.
استیل ال کارنیتین,گلیوز,موش صحرایی بالغ
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1840.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1840_15bb369d4010c5a798b4696f755b1a14.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
26
3
2018
08
23
الگوی فعالیت جسمانی در زنان نخستزا مراجعهکننده به بیمارستان شهید مصطفی خمینی
25
32
FA
اشرف
پیراسته
گروه بهداشت و پزشکی اجتماعی دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
pirasteh.ashraf@googlemail.com
زهرا
جوهری
0000-0003-0484-1811
گروه بهداشت و پزشکی اجتماعی دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
jouhari42@yahoo.com
نفیسه
ظفرقندی
گروه زنان دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
کبری
خاجوی شجاعی
https://orcid.org/00
گروه بهداشت و پزشکی اجتماعی دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
prskhajavi@yahoo.com
سمیه
سیاحی
دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: فعالیت جسمانی در دوران بارداری اثرات سودمندی بر سلامتی مادر و جنین دارد. مطالعهی حاضر با هدف تعیین الگوی فعالیت جسمانی در زنان باردار نخست زا مراجعهکننده به بیمارستان شهید مصطفی خمینی انجام شد.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی تحلیلی بر روی 268 زن باردار نخست زا در بیمارستان مصطفی خمینی انجام شد. ابزار مطالعه، پرسشنامهی استاندارد فعالیت جسمانی در بارداری بود. دادهها با استفاده از نرمافزار spss نسخه 16 و با آزمونمن ویتنی و ضریب همبستگی اسپیرمن تجزیه وتحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد فقط 2/36 درصد از زنان باردار، مدتزمان پیادهروی مطلوب و مطابق راهنما داشتند. کار در منزل که عمدتاً به شکل فعالیتهای در حالت نشسته است درصد قابلتوجهی از فعالیتهای روزانهی افراد مورد مطالعه است (60/2±34/7) و مدتزمان فعالیتهای ورزشی کمترین مدتزمان فعالیتهای روزانه آنان است (08/0 ± 14/0 روز/ساعت). عمده فعالیتهای مادران از نوع فعالیتهای سبک و بیتحرک است. زایمان بهصورت طبیعی 6/30 درصد از کل زایمانها بود. مقدار وزنگیری در 6/58% افراد بیشازحد توصیه شده بود. ارتباط معناداری بین فعالیت جسمانی و ورزشی با نوع زایمان مشاهده شد. افرادی که پیادهروی بیشتری داشتند، احتمال زایمان طبیعی بیشتری هم داشتند (03/0= P < /span>).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه از اثرات مثبت فعالیت جسمانی در بارداری حمایت میکند. لذا با توجه به اقبال کم از طرف خانمهای باردار، راهکارهای مناسب از طرف مراکز ذیربط از جمله دانشگاهها و مراکز مراقبت بارداری لازم است.
فعالیت جسمانی,زن باردار,نخست زا,افزایش وزن,وزن تولد,زایمان طبیعی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1841.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1841_690dac154811946f677f64291bfe6024.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
26
3
2018
08
23
بررسی پلی مورفیسم ژن TNF-α(rs1800629) در بیماران مبتلا به آلوپسیا آره آتا
33
42
FA
لیلا
خاکسار
گروه زیستشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شرق، تهران، ایران
پردیس سادات
طباطبایی پناه
گروه زیستشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شرق، تهران، ایران
رضا
اکبر زاده باغبان
مرکز تحقیقات سلولهای بنیادی اروژنیتال، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، بیمارستان آموزشی شهید لبافی نژاد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: آلوپسیا آره آتا (AA) یک ریزش موی خودایمنی است که حدود 1 تا 2% از جمعیت را تحت تأثیر قرار میدهد. اگرچه سببشناسی و پاتوژنز بیماری هنوز ناشناخته است اما پلی مورفیسم TNFα-308G/A به عنوان عامل مؤثر در گسترش AA شناخته شده است. هدف از انجام تحقیق، بررسی تأثیر این پلی مورفیسم بر بیماران مبتلا به AA و افراد کنترل است.
مواد و روشها: این مطالعه شامل 30 بیمار مبتلا به AA و 15 فرد کنترل است. DNA ژنومی توسط روش DNG-Plus جداسازی و توسط روش PCR-RFLP < /span> به منظور تشخیص پلی مورفیسم TNFα-308G/A انجام گرفت. به علاوه ارتباط این ژنها با فاکتورهای دموگرافیک مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: نتایج تست PCR-RFLP < /span> مشخص کرد که ژنوتیپ GG بیشترین فراوانی را در افراد مبتلا به آلوپسیا آره آتا و افراد کنترل دارد (P= 0.816). ژنوتیپ GA در 30% بیماران و 20% افراد کنترل شناسایی گردید (P= 0.477). ژنوتیپ AA فقط در 7/6% افراد کنترل یافت شد اما هیچکدام از بیماران دارای ژنوتیپ AA نبودند.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان میدهد که ارتباط معنیداری بین پلی مورفیسم TNFα-308G/A با بیماری AA و فاکتورهای دموگرافیک مورد بررسی وجود ندارد.
آلوپسیا آره آتا,بیماری خودایمنی,پلی مورفیسم,TNF-α,PCR-RFLP
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1842.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1842_33fb4314a7d41573851ae5bce0e10c50.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
26
3
2018
08
23
اثر اسانس آویشن شیرازی بر تولید یون سوپراکسید و نیتریک اکسید و بیان ژنهای NADH اکسیداز و نیتریک اکسید سنتاز در سلولهای ماکروفاژ
43
54
FA
مریم
امینی زاده
مرکز بیوتکنولوژی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
غلامرضا
کاوسی
مرکز بیوتکنولوژی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
هدف: اثرات مهارکنندهی اسانس آویشن شیرازی بر تولید سوپراکسید و نیتریک اکسید و بیان ژنهای NADH اکسیداز (NOX) و نیتریک اکسید سنتاز (NOS) مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها: اسانس گیاه توسط روش تقطیر جداسازی و اجزای تشکیلدهنده آن بوسیله کروماتوگرافی گازی متصل به طیفسنج جرمی مشخص شد. قدرت جاروب کنندگی اسانس بر روی رادیکال سوپراکسید و نیتریک اکسید به روش بیوشیمیایی مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعد سلولهای ماکروفاژ موشی تحریکشده با لیپوپلی ساکارید (LPS) با غلظت های مختلف اسانس تیمار شدند و بیان ژنهای ان آ دی اچ اکسیداز و نیتریک اکسید سنتاز به روش Real Time PCR و همچنین میزان تولید یون سوپراکسید و نیتریک اکسید به روشهای بیوشیمیایی مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: ترکیبات اصلی تشکیلدهنده اسانس گیاه آویشن، لینالوول (9/32 درصد)، کارواکرول (7/26 درصد)، تیمول (5/12 درصد)، پاراسیمن (5/4 درصد) و الفا- پینن (2 درصد) میباشند. اسانس آویشن در غلظت های پایین 70-100 میکروگرم/میلیلیتر قدرت جاروب کنندگی زیادی از آنیونهای سوپراکسید (O2-) و نیتریک اکسید (NO) در مطالعات درون شیشهای از خود نشان میدهد. اسانس در غلظت غیرسیتوتوکسیک، در ماکروفاژهای موشی تحریکشده توسط LPS باعث کاهش شدید تولید یون سوپراکسید و نیتریک اکسید شد. همچنین در سلولهای J774 (لاین ماکروفاژهای موشی) تحریکشده با LPS اسانس آویشن باعث کاهش بیان ام آر ان آ نیتریک اکسید سنتتاز و NADH اکسیداز شد.
نتیجهگیری: مشاهدات حاکی از آن است که فعالیت آنتیاکسیدانی اسانس آویشن احتمالا از طریق کاهش
تولید نیتریک اکسید، سوپراکسید و کاهش بیان ژنهای نیتریک اکسید سنتتاز و NADH اکسیداز است.
نیتریک اکسید,سوپر اکسید آنیون,نیتریک اکسید سنتتاز,NADH اکسیداز
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1843.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1843_25790bd45ecf4be25e0b120d53429349.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
26
3
2018
08
23
بررسی جهش در اگزون 10 ژن COL17A1 در بیماران مبتلا به بولوس پمفیگویید
55
63
FA
صدیقه
حاج منوچهری
گروه زیستشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تهران شرق، تهران، ایران
پردیس سادات
طباطبائی پناه
گروه زیستشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تهران شرق، تهران، ایران
رضا
اکبرزاده باغبان
مرکز تحقیقات سلولهای بنیادی اروژنیتال، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، بیمارستان آموزشی شهید لبافی نژاد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: بولوس پمفیگوئید (BP) متعلق به گروه بیماریهای خودایمنی بوده و شایعترین نوع در میان بیماریهای پوستی همراه با تاول است. اگرچه مختصات ژنتیکی این بیماری هنوز به طور کامل روشن نشده است، برخی مطالعات ارتباط وجود یک پلی مورفیسم در اگزون 10 ژن COL17A1 Exon) (10-pos 734-T /C, rs805708 را با استعداد به بیماری BP نشان دادهاند. تاکنون، این مطالعات به طور مستقل تکرار نشده و همچنین ارتباط این پلی مورفیسم ها با بیماری BP در جمعیت ایرانی مورد مطالعه قرار نگرفته است.
مواد و روشها: این مطالعه شامل ۲0 بیمار مبتلا به BP و 20 فرد کنترل است DNA ژنومی توسط روش DNG-Plus جداسازی شد. به منظور آنالیز جهش نقطهای اگزون 10 ژن COL17A1 (rs805708) از روش Tetra-primer ARMS PCR استفاده شد. بررسی احتمال ارتباط استعداد ژنتیکی بیمار در صورت داشتن هر یک از ژنوتیپ های این ژنها با بیماریهای مختلف و همچنین مواردی مانند سن و جنس نیز مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: نتایج بررسی جهش موجود در اگزون 10 ژن COL17A1 (rs805708) نشان داد که هیچ تفاوت معنیداری در فرکانس ژنوتیپی و اللی این پلی مورفیسم در بیماران و افراد کنترل وجود ندارد (05/0P> )
نتیجهگیری: مقایسه ژن جهشیافته در پلی مورفیسم rs805708 اگزون 10 ژن COL17A1 ارتباط معناداری را با بیماری نشان نداد. این نتایج نشان میدهد که استعداد ژنتیکی برای ایجاد بیماری BP در نژادهای مختلف میتواند کاملاً متفاوت باشد.
COL17A1,بولوس پمفیگوئید,بیماری خود ایمنی,جهش
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1844.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1844_514a5733fe1236b89905da77992f5604.pdf