دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
بررسی سطح سایتوکاین IL-21 در سرم و خلط مصدومین شیمیایی سردشت و ارتباط آن با عوارض دراز مدت ریوی ( 27 سال پس ازمواجهه با گاز خردل)
1
8
FA
علی محمد
محسنی مجد
دانشآموختۀ کارشناسیارشد ایمونولوژی، دانشکدۀ پزشکی شاهد، تهران، ایران
طوبی
غضنفری
0000-0002-1049-7095
استاد، دکترای ایمنی شناسی، مرکز تحقیقات تنطیم پاسخ-های ایمنی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
tghazanfari@yahoo.com
راضیه
دیلمقانیان
کارشناس ارشد آمار زیستی، مرکز تحقیقات تنطیم پاسخ-های ایمنی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: عوارض ریوی یکی از مهمترین آثار درازمدت مواجهه با سولفورموستارد (گاز خردل) میباشند که مصدومین شیمیایی سالهاست از آنها رنج میبرند. IL-21 یکی از سایتوکاینهای مهم در بیماریهای التهابی مزمن ریوی میباشد. در این مطالعه، میزان IL-21 در سرم و خلط مصدومین شیمیایی و ارتباط آن با مشکلات ریوی درازمدت در مواجههیافتگان با سولفورموستارد بررسی میگردد.
مواد و روشها: جمعیت مطالعه، مصدومین شیمیایی شهر سردشت میباشند. نمونۀ موردمطالعه، تعداد 3پنجاه نفر مرد و 125 نفر زن مواجههیافته با گاز خردل بهعنوان گروه مورد و صد نفر مرد و پنجاه نفر زن مواجههنیافته بهعنوان گروه شاهد از شهر ربط، در محدودۀ سنی 27 تا 67 سال میباشند. معاینات بالینی توسط متخصصین داخلی و اسپیرومتری توسط پرستار آموزشدیده انجام شد. سنجش سطح سایتوکاین IL-21 بهروش الایزا در نمونههای سرم و خلط انجام گرفته است.
نتایج: مقادیر IL-21 در سرم و خلط، در مقایسه بین دو گروه مواجههیافته و غیرمواجهه، تفاوتهای معناداری را نشان ندادند؛ اما میزان سرمی آن با شاخص اسپیرومتری FEV1/FVC در افراد مواجههیافته ارتباط منفی معنادار نشان داد.
نتیجهگیری: سطح سایتوکاین IL-21 در سرم و خلط، تحتتأثیر مواجهه با گاز خردل تغییر نکرده است؛ ولی در مواجههیافتگان ارتباط منفی معناداری بین سطح سرمیIL-21 و نسبت FEV1/FVC وجود دارد که در گروه غیرمواجهه دیده نمیشود.
گاز خردل,عوارض ریوی,IL-21,مصدومین شیمیایی,سردشت
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1775.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1775_478b8737eaa65f5daa3899c011d436ac.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
خودکارآمدی و آمادگی زنان برای کاهش مصرف اختیاری نمک
9
20
FA
ناهید
خلدی
گروه بهداشت و پزشکی اجتماعی- دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد- مربی- علوم بهداشتی در تغذیه
kholdignahid@gmail.com
اکبر
شیخانی
مربی گروه بهداشت و پزشکی اجتماعی- دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد
فرید
زایری
گروه آمار زیستی - دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
faridzayeri@yahoo.com
اشرف
پیراسته
گروه بهداشت و پزشکی اجتماعی- دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد
pirasteh.ashraf@googlemail.com
مقدمه و هدف: بین دریافت زیاد نمک با افزایش خطر بسیاری از بیماریهای غیرواگیر رابطۀ مستقیم وجود دارد. هدف از این مطالعه تعیین خودکارآمدی و آمادگی زنان برای کاهش مصرف اختیاری نمک بود.
مواد و روشها: این مطالعۀ مقطعی در سال 1394 با استفاده از پرسشنامۀ خودایفا بر روی 561 زن مراجعهکننده به واحدهای مراقبت زنان شهر تهران انجام شد. پرسشنامه حاوی سؤالات آگاهی درمورد رابطۀ نمک با بیماریها، مواجهه با کاهش مصرف، مصرف اختیاری نمک، مراحل تغییر، خودکارآمدی و وضعیت دموگرافیک زنان بود. دادهها با تستهای آماری کایدو، آنالیز واریانس و رگرسیون لجستیک تجزیهوتحلیل شد.
نتایج: میانگین سن زنان 1/10± 21/36 سال بود و 8/39درصد آنها با کاهش مصرف نمک مواجه بودند. هنگام پختن غذا 6/81درصد زنان همیشه یا اغلب اوقات به غذا نمک اضافه میکردند. یکسوم زنان در مرحلۀ پیشتفکر و 2/41درصد درمرحلۀ آمادگی برای کاستن از مصرف نمک بودند. مرحلۀ تغییر با افزایش امتیاز خودکارآمدی افزایش مییافت (42/0=r و001/0>p). خودکارآمدی و مواجهه با محدودیت مصرف نمک مهمترین عوامل تعیینکنندۀ آمادگی زنان برای تغییر رفتار مصرف اختیاری نمک بود (بهترتیب 14/1- 06/1=CI 95درصد، 1/1=OR با 001/0>p و 42/2-03/1=CI95درصد، 58/1=OR با 038/0>p).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد، مصرف نمک برای تهیۀ غذا توسط زنان زیاد است و کمتر از نیمی از زنان آمادۀ تغییر رفتار هستند. بهطورکلی با افزایش خودکارآمدی، زنان در مراحل بالاتر تغییر رفتار قرار میگرفتند. از آنجا که خودکارآمدی برای شروع و حفظ تغییر رفتار اهمیت دارد، در توانمندسازی زنان برای کاهش مصرف نمک میبایستی بر افزایش خودکارآمدی و نیز مهارتهای جایگزینی نمک با طعم دهندههای سالم تأکید شود.
خودکارآمدی,نمک,مراحل تغییر,تئوری فرانظریهای,زنان
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1776.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1776_861303aeb6a2a3b49ab99afd45bd5edd.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
اثربخشی ترکیب تجویز دارو، تغذیه سالم و فعالیت بدنی متناسب، با مداخله نظمدهی هیجان بر ادراک کنترل اضطراب و پاسخهای قلبی- عروقی زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی
21
30
FA
آویسا
نجیمی
0000-0002-2476-9602
دانشجوی دکترای روانشناسی، دانشگاه علوم تحقیقات، اصفهان، ایران
avisa.najimi@yahoo.com
کریم
عسگری
دانشیار علوم اعصاب، گروه روانشناسی دانشگاه اصفهان، ایران
مژگان
آگاه هریس
0000-0002-2949-0192
استادیار روانشناسی سلامت، دانشگاه پیام نورگرمسار، سمنان، ایران
agah.mojgan@yahoo.com
مقدمه و هدف: بیماری عروق کرونر قلبی در حال تبدیلشدن به یک مشکل عمده در سراسر جهان است. از آنجا که دامنۀ گستردهای از عوامل روانشناختی-فیزیولوژیکی، خطر ابتلا و پیشرفت این بیماری را تحتتأثیر قرار میدهند، در بررسی عوامل مؤثر در پیدایش و پیشرفت آنها، باید به ترکیب این عوامل با یکدیگر توجه داشت. کنترل شاخصهای این بیماری با ترکیب درمانهای دارویی و روانشناختی میتواند بیشترین نقش را در پیشگیری و پیشرفت این بیماری داشته باشد. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ترکیب دارودرمانی با مداخلۀ نظمدهیهیجان بر ادراک کنترل اضطراب و پاسخهای قلبیعروقی زنان مبتلا به این بیماری صورت گرفت.
مواد و روشها: طرح این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی بود، بهطوری که با روش نمونهگیری در دسترس از زنان داوطلب مبتلا به بیماری کرونر قلبی، 30 نفر با توجه به معیارهای ورود-خروج، انتخاب و بهتصادف در دو گروه (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. گروه آزمایش بهمدت ده جلسۀ90دقیقهای، تحت مداخلۀ نظمدهی هیجانی در کنار تجویز دارو و تغذیه و فعالیت بدنی متناسب با بیماری قرار گرفتند. آزمودنیهای هر دو گروه، قبل و بعد و یک ماه پس از انجام مداخله، به پرسشنامه ادراک کنترل اضطراب پاسخ دادند و پاسخهای قلبیعروقی آنها با استفاده از دستگاه فشارسنج اندازهگیری شد. دادههای جمعآوریشده با استفاده از نرمافزار 24-SPSS و آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
نتایج: نتایج حاکی از آن است که مداخلۀ نظمدهی هیجان در کنار تجویز دارو و تغذیه و فعالیت بدنی متناسب، به افزایش ادراک کنترل اضطراب و بهبود پاسخهای قلبیعروقی منجر میشود (05/0>P < /span>).
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش بیانگر آن است که آموزش مهارتهای نظمدهی هیجانی و اصلاح هیجانها در کنار تجویز دارو و تغذیه و فعالیت بدنی متناسب، ادراک کنترل اضطراب را بهبود بخشیده و به کاهش «بیشپاسخدهی قلبیعروقی» میانجامد.
نظمدهی هیجانی,بیماری عروق کرونر,ادراک کنترل اضطراب,پاسخهای قلبیعروقی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1777.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1777_0683d144f7d2a02080bb1f1de693780f.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
ردیابی ایمونوهیستوشیمیایی شاخص های آپوپتوزی Bax و Bcl-2 حبابچه های ریوی، متعاقب 6 هفته تمرین تناوبی شدید
31
40
FA
مهدی
یادگاری
دکتری تخصصی، گروه فیزیولوژی ورزشی دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه مازندران، مازندران، ایران
mehdi.sport313@yahoo.com
سیمین
ریاحی
دکترای تخصصی فیزیولوژی ورزشی، پژوهشگر مرکز پژوهشی علوم و فناوری اپیدمیولوژی ، دانشگاه علوم پزشکی ارتش، تهران، ایران
شادمهر
میردار
دانشیار، دکترای تخصصی فیزیولوژی ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی ، دانشگاه مازندران، مازندران، ایران
غلامرضا
حمیدیان
استادیار، دکترای تخصصی بافتشناسی، گروه علوم پایه دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
میترا
یوسف پور
استادیار، دکتری تخصصی ، گروه فیزیولوژی دانشکده پژشکی، دانشگاه علوم پزشکی ارتش، تهران، ایران
فاطمه
ریاحی
کارشناسی ارشد، پژوهشگر مرکز پژوهشی علوم و فناوری اپیدمیولوژی ، دانشگاه علوم پزشکی ارتش، تهران، ایران
مقدمه و هدف: از دیدگاه مطالعات ملکولی تاکنون رابطۀ بین تمرینات تناوبی شدید، بروز آپوپتوز و پروتئینهای مرتبط با آن در ریه، موردبررسی قرار نگرفته است. از این رو، هدف پژوهش حاضر ردیابی ایمونوهیستوشیمیایی پروتئینهای آپوپتوزی Bax و Bcl-2 حبابچههای ریوی، متعاقب شش هفته تمرین تناوبی شدید بود.
مواد و روشها: این پژوهش یک مطالعۀ تجربی بود که نمونههای آن را چهارده سر، رت نر نژاد ویستار سالم و بدون سابقۀ بیماری (سن چهار هفته و میانگین وزنی 8±72 گرم) تشکیل داده بودند که بهطور تصادفی، به گروه تمرین و کنترل تقسم شدند. در طی شش هفته برنامۀ تمرین تناوبی شدید با سرعت 25 متر بر دقیقه شروع و با سرعت 70 متر بر دقیقه به پایان رسید. هر جلسۀ تمرین شامل ده مرحلۀ یکدقیقهای، دویدن شدید با نه مرحلۀ دودقیقهای دویدن آهسته بین آنها بود. جهت انجام آزمایشهای ایمونوهیستوشیمیایی، بافت ریه خارج و سطح پروئینهای Bax وBcl-2 اندازه گیری شد. جهت تحلیل دادهها از آزمون پارامتریک t مستقل در سطح 05/0≥α استفاده شد.
نتایج: پس از شش هفته تمرین تناوبی شدید، بیان پروتئین Bax حبابچههای ریوی بهطور معناداری افزایش یافت. همچنین متعاقب شش هفته تمرین تناوبی شدید، بیان پروتئینBcl-2 نیز بهطور معناداری افزایش یافت (05/0≥P < /span>).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد یک دورۀ تمرین تناوبی شدید، سبب تغییرات بارزی در بیان پروتئینهای آپوپتوزی حبابچههای ریوی میشود که تفسیر عواقب چنین تغییراتی بهدنبال تمرینات ورزشی، نیازمند انجام پژوهشهای بیشتر است.
تمرین تناوبی شدید,آپوپتوز,bax,bcl-2,ریه
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1778.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1778_06526c99a5953c5094d56d323ad5847e.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
بررسی سطح نگرش و میزان آگاهی دانشجویان غیر پزشکی درارتباط با بیماری صرع
41
48
FA
هادی
کاظمی
گروه اطفال .دانشگاه شاهد
تایماز
انصاری
دانش آموخته دانشگاه شاهد
ایمان
انصاری
دانشجوی پزشکی. کمیته تحقیقات دانشجویی. دانشکده پزشکی. دانشگاه شاهد
سیامک
افشین مجد
0000-0002-3530-4632
متخصص مغز و اعصاب.مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی . دانشگاه شاهد
safshinmajd@yahoo.com
مقدمه و هدف: صرع یکی از شایعترین بیماریهای نورولوژیک میباشد و مشکلات زیادی را همچون هزینههای درمان و مشکلات اجتماعی ناشی از نگرش منفی جامعه نسبت به بیماری را برای مبتلایان بهوجود میآورد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی نگرش و آگاهی دانشجویان غیرپزشکی بهعنوان نمونهای از افراد با سواد و نسبتاً آگاه جامعه درمورد این بیماری میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعۀ مقطعی توصیفی، سیصد دانشجوی غیرپزشکی بهطور تصادفی وارد مطالعه شدند و پرسشنامهای شامل سؤالات مربوط به آگاهی و نگرش در مورد بیماری صرع توسط آنها تکمیل گردید. دادهها توسط نرمافزار آماری SPSS و با انجام آزمونهایt ، دو نمونۀ مستقل و رگرسیون خطی ساده موردبررسی قرار گرفت و سطح معنیداری 05/0P< در نظر گرفته شد.
نتایج: میان آگاهی و نگرش دانشجویان در رابطه با بیماری صرع و سن آنها رابطۀ معناداری وجود داشت (بهترتیب 004/0P=، 001/0P=) در حالی که بین جنسیت افراد و آگاهی و نگرش افراد رابطۀ معناداری نبود (05/0P>). همچنین با افزایش ترم تحصیلی آگاهی افراد بیشتر و نگرش آنها نسبت به بیماری مثبتتر میشد (بهترتیب 006/0P=، و 02/0P=).
نتیجهگیری: بهطور کلی، میزان آگاهی شرکتکنندگان مطالعه، در مورد نوع بیماری صرع و نیز آگاهی از علائم خوب بود. میزان آگاهی درست، از علل صرع متوسط ارزیابی گردید؛ اما آگاهی در مورد قابلدرمانبودن بیماری از مطالعات نظیر آن و همچنین آگاهی در مورد عوامل برانگیزنده و عوارض بیماری کم ارزیابی گردید.
صرع,دانشجو. تشنج. بیماری مغز واعصاب
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1779.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1779_03c66209faf228909540f5dcbdbd74c6.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
اثر یک دوره تمرینات هوازی بر سطوح خونی سروتونین و اندورفین و کاهش افسردگی زنان معتاد به مواد مخدر
49
56
FA
سیده شیوا
دادوند
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه گیلان، ایران
فرهاد
دریانوش
دانشیار، گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شیراز، ایران
مقدمه و هدف: افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی و یکی از بیماریهایی است که از نظر بار بیماری هزینۀ زیادی را به سیستم بهداشتیدرمانی تحمیل میکند. هدف از تحقیق حاضر تعیین اثر یک دوره تمرینات هوازی بر سطوح خونی سروتونین و اندورفین و کاهش افسردگی زنان معتاد به موادمخدر بود.
مواد و روشها: مطالعۀ حاضر یک مطالعۀ نیمهتجربی است. تعداد سی نفر از زنان معتاد به موادمخدر که مبتلا به افسردگی متوسط تا شدید بودند، بهطور هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی به دو گروه، تجربی (پانزده نفر) و کنترل (پانزده نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی بهمدت هشت هفته (سه جلسه در هفته) تمرینات هوازی را با شدت 60 تا 80درصد حداکثر ضربان قلب انجام دادند؛ ولی آزمودنیهای گروه کنترل در این مدت در هیچ فعالیت ورزشی منظمی شرکت نداشتند. برای سنجش سطوح خونی سروتونین و اندورفین، در دو مرحله، قبل و بعد از دورۀ تمرینات ورزشی، پنج میلیلیتر خون از ورید بازویی آزمودنیها اخذ گردید. دادهها با استفاده از آزمون t مستقل و t همبسته تجزیهوتحلیل شدند. سطح معنیداری، P<0/05 در نظر گرفته شد.
نتایج: هشت هفته تمرینات هوازی موجب افزایش معنیدار در سطوح خونی سروتونین و اندورفین و کاهش معنیدار افسردگی در گروه تجربی نسبت به کنترل شد (05/0P˂).
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها میتوان نتیجهگیری کرد که تمرینات هوازی میتواند بر سطوح خونی سروتونین و اندورفین و بهبود افسردگی در زنان معتاد به موادمخدر تأثیر داشته باشد.
تمرینات هوازی,سروتونین,اندورفین,افسردگی,زنان معتاد
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1780.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1780_2bb6fd8cf0fd762ace86a39bb881776d.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
بررسی الل HLA-DQB1*3 در بیماران مبتلا به آلوپسیا آره آتا
57
64
FA
صبا
ترشیایی
کارشناسی ارشد زیست شناسی سلولی و مولکولی،گروه زیست شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تهران شرق، تهران، ایران
الهام
مسلمی
استادیار،گروه زیست شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تهران شرق، تهران، ایران
elham_moslemi60@yahoo.com
اکرم السادات
طباطبائی پناه
استادیار،گروه زیست شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تهران شرق، تهران، ایران
مقدمه و هدف: آلوپسیا آره آتا (AA) یک بیماری چند عاملی است که با ریزش مو بهخصوص در ناحیۀ سر شناسایی میشود و پنج میلیون نفر را تحتتأثیر خود قرار داده است. نواحی خاصی از HLA ها شناسایی شده که با پاتوژنز بیماری آلوپسیا آره آتا در ارتباط است. در این تحقیق اثر فراوانی الل HLA-DQB1*3 روی بیماران آلوپسیا آره آتا و افراد کنترل بررسی شده است.
مواد و روشها: این مطالعه شامل سی بیمار AA (سیزده زن وهفده مرد، میانگین سنی۲۸/۲ ± ۳/۲۶) و پانزده نفر کنترل سالم (پنج زن و ده مرد با میانگین سنی ۵/۱ ± ۱/۳۰) میباشد DNA .از نمونههای خون با استفاده از روش DNG plus استخراج شد و با روش PCR-SSP < /span> تشخیص HLA(HLA-DQB1*3) انجام شد. علاوه بر این، ارتباط بین این الل HLA با فاکتورهای دموگرافیک بررسی شد.
نتایج: فرکانس الل HLA-DQB1*3 در مقایسه با افراد کنترل (7/26 درصد)، در بیماران بهطور چشمگیری بالاتر نبوده است (7/26 درصد). هیچ ارتباطی بین سابقۀ خانوادگی،استرس، ترس و سن شروع بیماری با بیماران مبتلا به آلوپسیا آره آتا یافت نشد 05/0 P >.
نتیجهگیری: دادههای ما هیچ ارتباطی بین الل HLA-DQB1*3 و وقوع بیماری آلوپسیا آره آتا نشان نمیدهند.
HLA-DQB1*3,PCR-SSP,آلوپسیا آره آتا,بیماری خودایمنی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1781.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1781_9aa46ee77654304b865ae93d02e9940a.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
اثر تمرین منظم شنا و عصاره سیر بر مرگ برنامه ریزی شده سلول های کبدی در موشهای پیر تحت القا دوکسوروبیسین
65
74
FA
فاطمه
شایسته راد
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ساری
پروین
فرزانگی
دانشیار، گروه فیزیرلوژی ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ساری
parvin.farzanegi@yahoo.com
معصومه
حبیبیان
0000-0003-0118-1981
استادیار، گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قائم شهر
habibian_m@yahoo.com
هادی
علی نژاد
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ساری
مقدمه و هدف: عامل اصلی بیماریهای وابسته به سن را میتوان افزایش آسیب اکسایشی DNA ذکر کرد. این آسیب میتواند منجر به ترجمان ژنهای خاصی شود که تکثیر و مرگ سلولی را تنظیم میکنند. هدف از مطالعۀ حاضر، بررسی اثر یک دوره تمرین منظم شنا بههمراه مصرف عصارۀ سیر بر میزان Bax و Bcl-2 بافت کبد موشهای پیر تحتالقای دوکسوروبیسین میباشد.
مواد و روشها: چهلودو سر موش صحرایی نر مسن 40 تا 50 هفتهای با میانگین وزن اولیۀ 250 تا 300 بهروش تصادفی به شش گروه تقسیم شدند: 1. کنترل؛ 2. سالین؛ 3. دوکسوروبیسین؛ 4. دوکسوروبیسین و تمرین؛ 5. دوکسوروبیسین و سیر؛ 6. دوکسوروبیسین و سیر و تمرین. برای القای بیماری مزمن کلیوی از داروی دوکسوروبیسین، بهمیزان 5/8 میلیلیتر بهازای هر کیلوگرم وزن استفاده شد. برنامۀ تمرینی اصلی بهصورت تمرین شنا بهمدت هشت هفته و هر هفته سه روز و هر روز سی دقیقه بود. گروههای دریافتکنندۀ مکمل و تمرین و مکمل، روزانه یک میلیلیتر عصارۀ سیر بهازای هر کیلوگرم وزن بدن، بهمدت هشت هفته بهصورت خوراکی (گاواژ) دریافت کردند. چهلوهشت ساعت پس از آخرین جلسۀ تمرینی و پس از 10 تا 12 ساعت ناشتایی، موشها بیهوش شده و بافت کبد بلافاصله جدا و در فریزر با دمای منفی هفتاد درجۀ سانتیگراد برای اندازهگیری سطوح Bax و Bcl-2 استفاده گردید. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی جهت تعیین محل اختلاف بین گروهها استفاده گردید.
نتایج: نتایج نشان داد هشت هفته تمرین شنا و مصرف عصارۀ سیر و ترکیب تمرین و سیر سبب افزایش معنیداری در سطوح Bcl-2 و همچنین کاهش معنیداری در سطوح Bax و نسبت Bcl-2/Bax بافت کبد موشهای مسن تحتالقای دوکسوروبیسین شد (05/0>P < /span>).
نتیجهگیری: فعالیت ورزشی، استفاده از مکمل عصارۀ سیر و ترکیبی از این دو شیوه میتوانند، بهعنوان روشهای درمانی غیردارویی مؤثر، جهت کاهش آسیب کبدی و حمایت بافت کبد در مقابل آسیبهای ناشی از استرس اکسایشی و التهابی افزایش سن محسوب شوند
تمرین هوازی,عصارۀ سیر,مرگ برنامهریزیشدۀ سلول,دوکسوروبیسین
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1782.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1782_cb3c7d1d6d5945c165114e845672215d.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
ارزشیابی چندجانبه میزان رضایتمندی از اجرای طرح تحول سلامت در یک مرکز آموزشی درمانی جنوب کشور در سال 1394
75
86
FA
پیوند
باستانی
استادیار، مرکز تحقیقات مدیریت سلامت و منابع انسانی، دانشکده مدیریت و اطلاع رسانی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران
bastanip@sums.ac.ir
زهره
موسی کاظمی
دانشجوی کارشناسی ارشد، مرکز تحقیقات مدیریت سلامت و منابع انسانی، دانشکده مدیریت و اطلاع رسانی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران
مهدیه سادات
احمدزاده
دانشجوی کارشناسی ارشد، مرکز تحقیقات مدیریت سلامت و منابع انسانی، دانشکده مدیریت و اطلاع رسانی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران
مقدمه و هدف : نیازهای سلامت جامعه تحتتأثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی پیوسته تغییر میکنند. پاسخگویی به این تغییرات مهمترین استدلالی بود که بر اساس آن بحث ایجاد تحول و ارتقا در نظام سلامت کشور مطرح شد. این مطالعه با هدف تعیین میزان رضایتمندی از اجرای طرح تحول سلامت انجام شد.
مواد و روشها: مطالعۀ حاضر تحلیلی مقطعی میباشد که در سال 1394 در مرکز آموزشیدرمانی چمران شیراز انجام شد. در این مطالعه پنج پرسشنامه برای گروههای مختلف، شامل مدیران و سرپرستان بخشها، پزشکان، پرستاران و پرسنل درمانی، پرسنل اداری و مالی و بیماران تهیه شد. پایایی پرسشنامهها با آلفای کرونباخ بالای 70درصد تأیید شد. حجم نمونهای معادل 295 با استفاده از فرمول کوکران تعیین شد. ابزار مورداستفاده، پرسشنامۀ استاندارد مرکز تحقیقات ملی سلامت بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS19 و از طریق آزمونهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و تی مستقل و آنوا تجزیهوتحلیل شدند.
نتایج: کمترین میانگین رضایت بهترتیب در گروه پزشکان 56/0±62/1، پرسنل اداری و مالی 88/0±82/2، پرستاران و پرسنل درمانی 25/0±84/2، مدیران و سرپرستان 48/0±09/3، بیماران 30/0±44/3 بود. رضایت پزشکان بر حسب وضعیت تأهل اختلاف آماری معناداری نشان داد (038/0=p < /span>). رضایت بیماران نیز بر حسب تحصیلات) 008/0=p < /span>) اختلاف آماری معناداری نشان داد.
نتیجهگیری: طرح تحول سلامت علیرغم تمامی محاسنی که دارد، در برخی جوانب با نقایص و کاستیهایی روبرو است که موجب نارضایتی گروههای ذینفع شده است؛ لذا نیازمند پایش و ارزیابی دورهای میباشد.
طرح تحول سلامت,رضایتمندی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1783.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1783_6b9323c58ea4e020761d5a208c69f692.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
اثر حفاظت عصبی دیوسجنین در مدل تجربی بیماری پارکینسون القاء شده با 6-هیدروکسی دوپامین در موش صحرایی
87
98
FA
زهرا
قاسمی
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
زهرا
کیاسالاری
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
kiasalari@yahoo.com
فاطمه
ابراهیمی
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
فریبا
انصاری
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مریم
شرایلی
گروه علوم تشریح و پاتولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مهرداد
روغنی
0000-0002-9209-8484
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
mehjour@yahoo.com
مقدمه و هدف: بیماری پارکینسون یکی از شایعترین انواع بیماریهای نورودژنراتیو میباشد که از نظر کلینیکی توسط اختلالات حرکتی مانند کندی حرکات، سختی عضلات، لرزش در حال استراحت و اختلال وضعیت مشخص میشود. این مطالعه، طراحی شده است تا اثرات مادۀ مؤثر دیوسجنین را بهعنوان یک ماده با خواص آنتیاکسیدانی و نوروپروتکتیو بر مدل موشی بیماری پارکینسون القاشده توسط 6-هیدروکسی دوپامین بررسی کند.
مواد و روشها: چهل موش صحرایی نر، به چهار گروه تقسیم شدند. 1. شم؛2. شم درمانشده با دیوسجنین (100میلیگرم بر کیلوگرم)؛ 3. گروه جراحیشده با 6-هیدروکسی دوپامین؛ 4. گروه جراحی درمانشده با دیوسجنین. موشها دیوسجنین را بهروش گاواژاز قبل از جراحی برای مدت یک هفته دریافت کردند. در انتهای این مدت، مدل تجربی بیماری پارکینسون توسط تجویز مستقیم یکطرفه 6-هیدروکسی دوپامین به داخل استریاتوم القا شد. تست رفتاری چرخش قبل و بعد از جراحی مطالعه شد. مالون دی آلدهید (MDA)، گلوتاتیون GSH)، کاتالاز، نیتریت(NO) پروتئین رشتهای اسیدی گلیال (GFAP < /span>) در بافت هموژنیزهشدۀ استریاتوم اندازهگیری شدند. همچنین، نورونها با رنگآمیزی نیسل در بخش متراکم جسم سیاه(SNc) شمارش و مقایسه شدند.
نتایج: در بررسی رفتاری تعداد چرخشها در گروه ضایعهدیدۀ تحتتیمار با دیوسجنین، نسبت به گروه ضایعهدیده کاهش معنیدار داشت .(P<0.05) بهعلاوه، از کاهش تعداد نورونها در بخش متراکم جسم سیاه در گروه ضایعۀ تحتتیمار، نسبت به گروه ضایعه کاسته شد .(P<0.05) همچنین، مقادیر GFAP < /span>وMDA مغز را بهترتیب با(P<0.05) و (P<0.01)در گروه ضایعۀ تحتتیمار کاهش داد در حالی که مقادیر گلوتاتیون استریاتوم را افزایش داد P<0.05)). بهعلاوه، درمورد نیتریت و کاتالاز تغییر معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: پیشدرمانی با دیوسجنین موجب بهبود رفتار حرکتی و کاهش عدمتقارن حرکتی در حیوانات ضایعهدیده با 6-هیدروکسی دوپامین شد و موجب حفاظت نورونها در بخش متراکم جسم سیاه میگردد که این از طریق کاهش آستروگلیوز و استرس اکسیداتیو به انجام رسیده است.
بیماری پارکینسون,دیوسجنین,6-هیدروکسی دوپامین,استرس اکسیداتیو,GFAP
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1784.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1784_484c400e03a304efb14266ca596577c4.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
25
2
2017
06
22
کیفیت زندگی در بیماران پیوندی کلیه مازندران در سال 1392
99
106
FA
اباذر
اکبرزاده پاشا
گروه ارولوژی- دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل
شایان
علی جان پور
مرکز حوادث وفوریت های پزشکی،دانشگاه علوم پزشکی بابل،بابل
هوشمند
بسیم
کمیته تحقیقات دانشجویی ، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل
مهران
افشنگ
کمیته تحقیقات دانشجویی ، دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل
ثریا
خفری
گروه پزشکی اجتماعی،دانشگاه علوم پزشکی بابل، بابل
ssoraya@yahoo.com
رضا
علیزاده نوایی
دانشگاه علوم پزشکی مازندران،ساری
فرزان
خیرخواه
گروه روان پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بابل ، بابل
زیبا
شیرخانی
مرکز بیومتریک و انفورماتیک،دانشگاه علوم پزشکی بابل،بابل
مقدمه و هدف: پیوند کلیه کارآمدترین راهحل برای بیماران مبتلا به نارسایی کلیوی مرحلۀ آخر و هدف از درمان بیماران نارسایی کلیه نهتنها حفظ زندگی بلکه بهبود کیفیت زندگی بیماران است. مطالعۀ حاضر، به بررسی کیفیت زندگی بیماران پیوندی و عوامل مؤثر بر آن پرداخته است.
مواد و روشها: این مطالعۀ مقطعی بر روی ۱۸۸ بیمار پیوندشدۀ بیمارستان شهیدبهشتی بابل، در سال 1392 بهروش سرشماری انجام پذیرفت. برای جمعآوری دادهها ازپرسشنامۀ سلامت عمومیsf36 ، Ferrans and Powers، GHQ-28 و آخرین آزمایش بیمار و پرسشنامۀ اطلاعات جمعیتشناختی استفاده شد. سپس آزمونهای T-test،chi- square و رگرسیون لجستیک در نرمافزارspss v18 موردتجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
نتایج: میانگین نمرۀ کیفیت زندگی برای مردان 7/3±4/23 و برای زنان 4±23 بهدست آمد. میانگین نمرۀ عملکرد اجتماعی، درد جسمانی و حیطه فیزیکی با نوع دیالیز (همودیالیز،صفاقی،عدمدیالیز) تفاوت معنادار داشت (p<0.05) همچنین، میانگین نمرۀ کیفیت زندگی، سلامت–عملکرد و حیطۀ روحیروانی با سطح اوره رابطۀ معناداری داشتند (p<0.05). در خصوص سلامت روان، حیطۀ افسردگی با جنس (مرد، زن،2±4/1، 4±5/2،۰۰۵/۰P=)، نمرۀ حیطۀ جسمانی با منبع درآمد (عدمدرآمد، شاغل، 2±2/3، 3±4/4،۰۱/۰P=) نمرۀ حیطۀ اضطراب با منبع درآمد (عدمدرآمد، شاغل، 3±9 /3، 4±9 /4،۰۲/۰P=) و حیطۀ افسردگی با منبع درآمد (عدمدرآمد، شاغل،2±5/1، 4±2/2،۰۰۵/۰P=)، میانگین نمرۀ کل سلامت روان با منبع درآمد (بیکار، شاغل 9±15،12±008،1۸/۰P=) رابطۀ معناداری نشان داد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان از وضعیت مطلوب کیفیت زندگی در مرکز پیوند شهیدبهشتی دارد که میتواند وابسته به نتایج مطلوب خدمات در این مرکز باشد؛ اما بهبود وضعیت موجود به بالاترین سطح احساس میشود.
سلامت روان,پیوند کلیه,اختلال روانی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1785.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1785_920242032e12f24310280b2a42fcfd88.pdf