دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
23
1
2015
04
21
همکشتی سلولهای شبهالیگودندروسیتی مشتق از نوروسفر و نورونهای حرکتی مشتق از سلولهای بنیادی مزانشیمی در تولید میلین
1
10
FA
حجت اله
عباس زاده
گروه بیولوژی و علوم تشریح، دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
hoomanabs@yahoo.com
تقی
طریحی
گروه علوم تشریح، دانشکده پزشکی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
ihi@yahoo.com
مجید
صادقی زاده
گروه ژنتیک، دانشکده علوم دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
sadeghma@modares.ac.ir
محمدرضا
دلشاد
گروه علوم تشریح، دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
طاهر
طاهری
مرکز علوم اعصاب شفاء بیمارستان خاتمالانبیا، تهران، ایران
هادی
کاظمی
مرکز علوم اعصاب شفاء بیمارستان خاتمالانبیا، تهران، ایران
مریم سادات
خرمگاه
گروه بیوتکنولوژی پزشکی، دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
khoramgahmaryam@yahoo.com
مقدمه و هدف: یکی از راههای درمان بیماریهای با نقص میلین، سلولدرمانی است؛ سلولهای بنیادی مورد استفاده در این روش به الیگودندروسیت تبدیلخواهندشد. در مطالعات پیشین برای تولید سلولهای شبهالیگودندروسیت از سلولهای بنیادی مغز استخوان استفادهمیشد که در مرحله پیشالقا تحت تأثیرDMSO و در مرحله القا، تحت تأثیر PDGF, bFGF, heregulin and T3 قرارمیگرفتند. در تحقیق اخیر بهمنظور افزایش تولید این سلولها ابتدا سلولهای بنیادی مغز استخوان به نوروسفر و سلولهای بنیادی عصبی تبدیلشده، سپس سلول، شبهالیگودندروسیت شد و در پایان، همکشتی این سلولها با نورونهای حرکتی بهمنظور تولید میلین ارزیابیشد.
مواد و روشها: سلولهای بنیادی مغز استخوان (BMSCs) از موشهای صحرایی ماده بالغ استخراج و تحت اثر B27، EG وBFGF به سلولهای نوروسفر(NSF) و سلولهای بنیادی عصبی (NSC) تبدیل و سپس در مرحله القا، تحت تأثیر (PDGF, bFGF, heregulin and T3). به سلولهای شبهالیگودندروسیت (OLCs) تمایزدادهشدند. سلولهای سلولهای OLC، NSF، NSC و BMSC با استفاده از نشانگرهای (مارکرهای) CD44, CD45 CD90, fibronectin و oct-4 ،, MBP O1, O4, GFAP مورد ارزیابی ایمونوسایتوشیمیایی و ژنهای oligo2و MOG با RT-PCR مورد بررسی قرارگرفتند.
نتایج: نتایج مطالعه حاضر، نشاندهنده بیان مارکرهای CD44, CD45, CD90 fibronectin توسط سلولهای BMSCs و مارکرهای NESTIN وNF68 توسط سلولهای NSC و مارکرهای O1, O4, oligo2 در سلولهای OLCs بود؛ درضمن، بیان ژنهای Olig2 و PDGFR توسط روش RT-PCR تأییدشد.
نتیجهگیری: سلولهای شبهالیگودندروسیت با درصدی بالا از سلولهای بنیادی عصبی استحصالیافته از BMSCs ایجادمیشوند و پس از همکشتی با نورونهای حرکتی، قابلیت تولید میلین در محیط کشت را دارا هستند.
سلولهای شبهالیگودندروسیت,نورونهای حرکتی,سلولهای بنیادی مشتق از مغز استخوان,القا,سلولهای بنیادی عصبی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1665.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1665_bb2b20bcfdc788d6133868748c087f44.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
23
1
2015
04
21
اثر نوروپروتکتیوی استیل الکارنیتین، پس از ضایعه فشار مکانیکی طناب نخاعی موش صحرایی بالغ
11
22
FA
مرجان
حشمتی
دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
heshmati@shahed.ac.ir
محمدر ضا
جلالی ندوشن
بیمارستان شهید مصطفی خمینی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
شیرین
گیاهی
دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: درمان ضایعه نخاعی بهرغم درمانهای رایج حمایتی، افقی وسیع از سلول درمانی و رویکردهای فارماکولوژیک را پیشرودارد. بهمنظور بررسی یکی از رویکردهای فارماکولوژیک ممکن، استیل الکارنیتین انتخابشد. اثر استیل الکارنیتین پس از ضایعه فشار مکانیکی طناب نخاعی موش صحرایی بالغ بهوسیله شمارش تعداد سلولهای عصبی و نوروتروفین BDNF و بیان گیرنده p75 بررسیشد.
مواد روشها: 16 موش صحرایی بالغ به چهار گروه تقسیمشدند: 1. لامینکتومی و تزریق داخلصفاقی استیل الکارنیتین؛ 2. لامینکتومی و تزریق داخلصفاقی استیل الکارنیتین و اعمال فشار مکانیکی بر نخاع؛ 3. لامینکتومی و تزریق داخلصفاقی سرم فیزیولوژی و4. لامینکتومی و اعمال فشار مکانیکی به نخاع به همراه تزریق داخلصفاقی سرم فیزیولوژی. پس از چهار هفته تزریق روزانه داخلصفاقی، موشها کشتهشدند. مورفومتری شمارش سلولهای عصبی نخاع با استفاده از رنگآمیزی کرسیل فست ویولت انجامشد. بررسی بیان گیرنده p75 و نوروتروفین BDNF با روش ایمنوهیستوشیمیایی انجامگرفت.
نتایج: نتایج مورفومتری، کاهش تعداد سلولهای عصبی- حرکتی نخاع بهدنبال فشار مکانیکی را نشانداد. استیل الکارنیتین، کاهش مرگ سلولهای عصبی و افزایش نوروتروفین مربوط، پس ضایعه نخاعی را سببشد.
نتیجهگیری: استیل الکارنیتین با آثار نوروپروتکتیوی که ممکن است ناشی از خواص ضدالتهابی و نوروتروفیکی آن و همچنین فعالیت آنتیاکسیدانی آن باشد، بهاحتمال، کاهش مرگ سلولهای عصبی و افزایش بیان نوروتروفین و سایر گیرندهها نظیر تیروزین کیناز و کاهش استرس اکسیداتیو پس از ضایعه فشاری نخاع را سببمیشود.
موش صحرایی بالغ,نوروتروفین BDNF,ضایعه فشاری طناب نخاعی,گیرنده p75,استیل الکارنیتین
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1666.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1666_074d744df94952388f2ba5ed33b0c5f4.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
23
1
2015
04
21
اثربخشی شناختدرمانی (CT) گروهی در کاهش افسردگی، اضطراب و استرس ادراکشده مردان مبتلا به HIV
23
34
FA
سجاد
رضایی
گروه روانشناسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
ناهید
بازرگانیان
روانشناسی، واحد سلامت نوجوانان، جوانان و مدارس دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
nabala22@yahoo.com
مهسا
جهانگیرپور
روانشناسی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
حسن
طوسی
سرپرست مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
مقدمه و هدف: براساس تحقیقهای انجامشده، میزان اختلالهای روانپزشکی بهویژه اختلالهای خلقی و اضطرابی و اقدام به خودکشی در بیمارانHIV مثبت بالاست و شناختدرمانی (CT) گروهی، روشی کارآمد در درمان بسیاری از مشکلات روانشناختی و اختلالهای روانپزشکی یافتشده است. هدف پژوهش حاضر، ارزیابیِ تأثیر CT گروهی در کاهش افسردگی، اضطراب و استرس ادراکشده مردان HIV مثبت بودهاست.
مواد و روشها: طرح پژوهش شبهآزمایشی با گروه کنترل و انتصاب تصادفی با پیشآزمون و پسآزمون بود. ابتدا پروندههای فعال 131 مرد HIV مثبت، بررسی و تمامی آنها از نظر مقیاس DASS21 که علایم روانشناختی افسردگی، اضطراب و استرس را میسنجد، ارزیابیشدند و مشخص شد 54 نفر (2/41 درصد)، نمرات بالاتر از نقطه برش دارند؛ از این تعداد، 30 نفر به روش تصادفی ساده، انتخاب و به روش انتصاب تصادفی به دو گروه آزمایش (15n=) و کنترل (15n=) تقسیمشدند؛ گروه آزمایش در دوازده جلسه CT گروهی شرکتکردند ولی درگروه کنترل، هیچگونه مداخلۀ روانشناختی انجامنگرفت؛ در پایان، مداخلات هر دو گروه، بهطور مجدد ارزیابیشدند.
نتایج: تحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) نشانداد کهCT گروهی بهطور معنیداری در کاهش افسردگی (0001/0>P و 101/20= F)، اضطراب (0001/0>P و 817/37= F) و استرس (0001/0>P و 199/77= F) مردان مبتلا به HIV، مؤثر است.
نتیجهگیری: تجربه بهچالشکشیدن رابطه میان افکار خودآیند منفی و علایم روانشناختی از طریق مداخله CT گروهی، برای بیماران مرد مبتلا به HIV، موفقیتآمیز بود.
شناختدرمانی (CT) گروهی,HIV مثبت,افسردگی,اضطراب,استرس
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1667.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1667_e76d6b19b1d10eb88c70fb3ef47e9fe3.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
23
1
2015
04
21
رضایتمندی دانشجویان پزشکی دانشگاه شاهد نسبتبه عملکرد استادان راهنمای بالینی در سال 1392
35
42
FA
پوپک
ایزدی
گروه جراحی، دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
izadi@shahed.ac.ir
اشرف
پیراسته
گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
pirasteh.ashraf@googlemail.com
حسین
بارونیان
دکتری پزشکی عمومی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: راهنمایی و مشاوره دانشجویان در طول دوره تحصیل، یکی از مهمترین وظایف اعضای هیئت علمی دانشگاههاست. دانشجویان پزشکی به دلیل مواجهه با استرسهای متعدد که میتوانند بر دانشاندوزی، یادگیری و سلامتی آنان تأثیربگذارند، به نظامهای حمایتی و راهنمایی نیازمندند که در قالب نظام استاد راهنما میگنجند. هدف از این مطالعه، بررسی دیدگاه و رضایتمندی دانشجویان پزشکی دانشگاه شاهد از عملکرد استادان راهنمای بالینی است.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی توصیفی، 200 دانشجوی پزشکی دانشگاه شاهد پس از ورود به مقطع بالینی، از طریق پرسشنامه پژوهشگرساخته پایا و روا مورد بررسی قرارگرفتند. تحلیل آماری دادهها با استفاده از نرمافزار 16SPSS و تجزیهوتحلیل نتایج با استفاده از آزمونهای آمار تحلیلی انجامگرفت. 05/0› p، معنادار تلقیشد.
نتایج: در این مطالعه، 58 درصد از دانشجویان، بهترین روش انتخاب استاد راهنما را انتخاب توسط خودشان بیانکردند؛ 56.6 درصد دانشجویان تمایلداشتند که تحت هدایت و راهنمایی استاد راهنمای همجنس خود باشند؛ 48 درصد دانشجویان مهیابودن هر دو روش حضوری و غیرحضوری را برای برقراری ارتباط با استاد راهنما مطرحکردهبودند. رضایت بیشتر دانشجویان از «عملکرد استادان راهنما نسبتبه ارزیابی وضعیت تحصیلی گذشته و حال دانشجو، آشناکردن دانشجویان با مقررات آموزشی و دانشگاه، وجود جدول زمانی و مکانی مشاوره با دانشجویان، دردسترسبودن استاد راهنما و بررسی زمینههای احتمالی افت تحصیلی» در حد زیاد بوده اما بهطور کلی، رضایت از عملکرد استاد راهنمای بالینی در حد متوسط بودهاست.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشاندادند که درکل، دانشجویان پزشکی دانشگاه شاهد، رضایتی متوسط از عملکرد استاد راهنمای بالینی دارند که این امر، لزوم بازنگری در نحوه انتخاب استادان راهنما، برنامهریزی جلسات مشاوره با دانشجویان و اجرای برنامههای آموزشی درخصوص شرح وظایف استادان راهنما را ایجابمیکند.
رضایتمندی,دانشجویان پزشکی,دانشگاه شاهد,استادان راهنمای بالینی,عملکرد
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1668.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1668_908fb122ba71c75745ef27db8450f942.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
23
1
2015
04
21
مقایسه شبکههای عصبی مصنوعی، درخت تصمیم، تحلیل تشخیصی و رگرسیون لوجستیک در پیشبینی بارداری ناخواسته در مادران مولتیپار شهر خرمآباد
43
56
FA
فرزاد
ابراهیم زاده
آمار زیستی گروه بهداشت عمومی، دانشکده بهداشت و تغذیه دانشگاه علوم پزشکی لرستان، خرمآباد، ایران
فرید
زایری
آمار زیستی، عضو مرکز تحقیقات پروتئومیکس، دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
faridzayeri@yahoo.com
نسیم
وهابی
آمار زیستی گروه آمار زیستی، دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
nasim_vahabi@yahoo.com
علی
آذربر
آمار گروه آمار، دانشکده علوم ریاضی و کامپیوتر دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایران
کتایون
بختیار
گروه بهداشت عمومی، دانشکده بهداشت و تغذیه دانشگاه علوم پزشکی لرستان، خرمآباد، ایران
آغافاطمه
حسینی
آمار زیستی گروه آمار زیستی، دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران
مقدمه و هدف: بارداری ناخواسته، نوعی از بارداری است که دستکم از نظر یکی از زوجین، ناخواسته باشد و پیامدهایی نامطلوب را برای خانواده و اجتماع بههمراهدارد. در این مطالعه با استفاده از چهار مدل طبقهبندی، وقوع بارداری ناخواسته در جمعیت شهری خرمآباد پیشبینیشد و مدلها مورد مقایسه قرارگرفتند.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، 467 نفر از مادران باردار مولتیپار مراجعهکننده به مراکز بهداشتی- درمانی خرمآباد در سال1390 با روش نمونهگیری طبقهای و خوشهای انتخابشده، متغیرهای مرتبط اندازهگیریشدند. در مدلبندی دادهها از مدل رگرسیون لوجستیک، تحلیل تشخیصی، درخت تصمیمگیری و شبکههای عصبی پرسپترون سهلایه و نرمافزار SPSS و MATLAB استفادهشد؛ برای مقایسه این مدلها، شاخصهای حساسیت، ویژگی، سطح زیر منحنی مشخصه و میزان پیشبینی صحیح بهکارگرفتهشدند.
نتایج: شیوع بارداری ناخواسته، 3/32 درصد بود. عملکرد مدلها براساس شاخص سطح زیر منحنی مشخصه بهترتیب عبارتبود: از شبکههای عصبی مصنوعی (741/0)، درخت تصمیمگیری (731/0)، رگرسیون لوجستیک (712/0) و تحلیل تشخیصی (711/0). بیشترین درصد حساسیت به مدل درخت تصمیمگیری (5/73 درصد) و بیشترین میزان ویژگی به شبکه عصبی مصنوعی (3/62 درصد)، مربوط بودهاست.
نتیجهگیری: با توجه به شیوع بهنسبت بالای بارداری ناخواسته در شهر خرمآباد، لزوم بازنگری در برنامههای تنظیم خانواده، محسوس است. بهرغم تشابه نسبی روشهای یادشده، اگر توان پیشگویی بالاتر مدل، مدنظر محقق باشد، مدل شبکههای عصبی و اگرتفسیرپذیری بهتر نتایج، مدنظر باشد، استفاده از درخت تصمیمگیری و رگرسیون لوجستیک توصیهمیشوند.
شبکه عصبی مصنوعی,درخت تصمیمگیری,رگرسیون لوجستیک,تحلیل تشخیصی,مادر باردار مولتیپار
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1669.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1669_3ac4dc2c26a847ef04bb16287e233006.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
23
1
2015
04
21
مقایسه شاخص DMFTدر دانشآموزان عقبمانده ذهنی8 تا 12ساله مدارس استثنایی شهر زاهدان با افراد سالم در سال تحصیلی1393-1392
57
64
FA
سارا
رحیمیان امام
گروه آموزشی دندانپزشکی کودکان، دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران
رزا
حقگو
گروه آموزشی دندانپزشکی کودکان، دانشکده دندانپزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
haghgoodent@yahoo.com
فروغ
امیرآبادی
گروه آموزشی دندانپزشکی کودکان، دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران
رضا
جاویدی
دندانپزشک
مقدمه و هدف: پوسیدگی دندانی، شایعترین عفونت مزمن انسانی است که مهمترین شاخص آن، DMFT است. کنترل پوسیدگی به [ایجاد و اجرای] برنامههای پیشگیری، نیازمند است. برای پیشگیری، دردست داشتن اطلاعات کامل از امکانات لازم است که از طریق مطالعات اپیدمیولوژیک حاصلمیشود. هدف از این مطالعه، مقایسه شاخص DMFTدر دانشآموزان عقبمانده ذهنی 8 تا 12ساله مدارس استثنایی شهر زاهدان با افراد سالم و بررسی ارتباط آن با عواملی ازقبیل سن، جنس و میزان تحصیلات بود.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی، توصیفی روی 200 دانشآموز، شامل 100 دانشآموز سالم و 100 دانشآموز عقبمانده ذهنی که 50 درصد آنها پسر و 50 درصد آنها دختر بودند، انجامگرفت. نمونهگیری، تصادفی خوشهای بود. برای هر دانشآموز، پرسشنامهای تکمیل و شاخص DMFT با معاینه کلینیکی، طبق معیارهای WHO اندازهگیریشد. اطلاعات بهدستآمده با استفاده از نرمافزار 19SPSS و آزمونهای آماری من ویتنی و کروسکال والیس در سطح معنیداری 05/0 و ضریب همبستگی اسپیرمن تجزیهوتحلیلشدند.
نتایج: میانگین شاخص DMFT در دانشآموزان عادی،67/1 ±29/2 و در دانشآموزان عقبمانده، 92/1 ± 03/4 بود. شاخص DMFT در کودکان عقبمانده ذهنی، با سن افراد، رابطهای معنیدار داشت. DMFTدر کودکان عقبمانده ذهنی با سایر متغیرهای مورد مطالعه، رابطهای معنیدار نداشت.
نتیجهگیری: براساس نتایج این ﺗﺤﻘﻴـﻖ، وﺿﻌﻴﺖ ﺷـﺎﺧﺺ ﺑﻬﺪاﺷـﺘﻲ کودکان عقبمانده ذهنی ﻧـﺴﺒﺖﺑـﻪ اﺳــﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎی WHO در ﺣــﺪی ﭘـﺎیینتر ﻗــﺮارﮔﺮﻓﺘـﻪاﺳــﺖ.
DMFT,عقبمانده ذهنی,دانشآموز
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1670.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1670_bcb507501c751a18774ae31b64f92511.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
23
1
2015
04
21
اثر درمانی ترکیب کافئین و گلیبنکلامید بر چربیها و گلوکز سرم موشهای صحرایی دیابتی نوع 2
65
70
FA
محمدحسن
قوسیان مقدم
گروه بیوشیمی، دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
ghosian@yahoo.com
محسن
خلیلی
1111-2222-3333-444X
گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
najafabady@yahoo.com
سعیده
قاسمی دولت آبادی
دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
فرزانه
شجاع شفیعی
دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: بهبود متابولیسم گلوکز و کاهش ریسک ابتلا به دیابت نوع 2 بر اثر مصرف کافئین گزارششدهاست. امروزه گلیبنکلامید بهطور شایع در درمان دیابت استفادهمیشود. هدف از این مطالعه، بررسی اثر درمانی ترکیب کافئین و گلیبنکلامید بر میزان قند و چربیهای سرم در موشهای دیابتی نوع 2 بودهاست.
مواد و روشها: در این مطالعه، 32 موش صحرایی نر به چهار گروه «دیابتی، دیابتی درمانشده با گلیبنکلامید، کافئین، ترکیب گلیبنکلامید و کافئین» تقسیمشدند. دوز دارویی گلیبنکلامید 285/0 میلیگرمبرکیلوگرم و کافئین 100 میلیگرمبرکیلوگرم و دوز ترکیب درمانی 50 درصد دوزهای پیشین بود. دیابت از طریق تزریق 60 میلیگرمبرکیلوگرم استرپتوزوسین بهصورت تکدوز القاشد. درمان پس از اثبات دیابت تا روز شانزدهم ادامهیافت. میزان گلوکز سرم و پروفایل چربی موشها در پایان دوره، مورد بررسی قرارگرفت.
نتایج: تحقیق حاضر نشانداد که ترکیب درمانی گلیبنکلامید و کافئین با 50 درصد دوز درمانی، سبب کاهش معنادار گلوکز سرم نسبتبه گروه کنترل در روزهای چهارم، نهم و شانزدهم شد (05/0 p < ). درمان ترکیبی، سبب کاهش معنادار تریگلسیرید و افزایش معنادار HDL و نسبت HDL به LDL سرم شد(05/0 p < )؛ درحالیکه این تغییرها در گروههای تحت درمان با گلیبنکلامید و کافئین بهتنهایی مشاهدهنشد.
نتیجهگیری: درمان ترکیبی گلیبنکلامید و کافئین، سبب بهبود کنترل گلوکز سرم شده، میتواند ایجاد تغییرهایی مفید و بارز را در میزان تریگلسیرید و HDL سرم موشهای دیابتی درپیداشتهباشد.
دیابت نوع 2,کافئین,گلیبنکلامید,ترکیب درمانی,گلوکز,لیپیدهای سرم
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1671.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1671_d9a76bf77b363162c922da34bb801750.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
23
1
2015
04
21
اثر وابسته به دوز هسپرتین بر عدم تقارن حرکتی بهدنبال تزریق داخل استریاتوم 6-هیدروکسی دوپامین در موش صحرایی
71
76
FA
زهرا
کیاسالاری
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
kiasalari@shahed.ac.ir
محسن
خلیلی
1111-2222-3333-444X
najafabady@yahoo.com
سیامک
افشین مجد
0000-0002-3530-4632
safshinmajd@yahoo.com
بتول
رحمتی
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
batrahmati@yahoo.com
منیژه
کرمی
0000-0003-0353-7359
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
karamip14@gmail.com
غلامحسین
قائدی
0000-0002-7809-4794
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
ghaedi.psychiatrist@gmail.com
مهرداد
روغنی
0000-0002-9209-8484
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
mehjour@yahoo.com
مقدمه و هدف: بیماری پارکینسون، یک بیماری حرکتی بهنسبت شایع در افراد با سن بالاست که به علت تحلیل رفتن نورونهای دوپامینرژیک بخش متراکم جسم سیاه مغز ایجادمیشود. با توجه به خاصیت حفاظتی، آنتیاکسیدانی و ضدالتهابی هسپرتین در گروه فلاوانونها، هدف بررسی حاضر، تعیین اثر وابسته به دوز هسپرتین بر عدم تقارن حرکتی بهدنبال تزریق داخل استریاتوم 6-هیدروکسی دوپامین در موش صحرایی بهعنوان یک مدل تجربی بیماری پارکینسون بودهاست.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، موشهای صحرایی نر (35 =n) به پنج گروه «شم و ضایعهدیده» و سه گروه «ضایعهدیده و تحت درمان» با سه دوز هسپرتین تقسیمشدند. مدل بیماری پارکینسون، با تزریق 5/12 میکروگرم 6-هیدروکسی دوپامین حلشده در محلول سالین آسکوربات به داخل استریاتوم سمت چپ ایجادشد. گروههای ضایعهدیده و تحت درمان، هسپرتین را در دوزهای 5، 15و 50 میلیگرمبرکیلوگرم از 1 ساعت پس از جراحی بهطور روزانه و بهمدت یک هفته دریافتکردند. در پایان هفته اول، رفتار چرخشی به سمت راست و چپ بهدنبال تزریق آپومورفین، مورد بررسی کمی قرارگرفت.
نتایج: در گروه ضایعهدیده، آپومورفین، موجب بروز رفتار چرخشی به سمت مقابل ناحیه آسیبدیده شد (001/0p < )؛ بهعلاوه، تجویز هسپرتین، فقط در دوز 50 میلیگرمبرکیلوگرم توانست باعث کاهش معنیدار تعداد خالص چرخشهای به سمت راست بشود (05/0 p
هسپرتین,6- هیدروکسی دوپامین,رفتار چرخشی,آپومورفین,عدم تقارن حرکتی
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1672.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1672_297f7a6709c966041f13ce7790d9d67c.pdf
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
23
1
2015
04
21
چند رویکرد برخورد با مقادیر گمشده متغیرهای کمی و بررسی اثر آنها بر نتایج حاصل از یک کارآزمایی بالینی
77
84
FA
علی
اکبرزاده باغبان
گروه علوم پایه، دانشکده علوم توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
عرفان
قاسمی
آمار زیستی گروه آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
ghasemi.erfan@gmail.com
خسرو
خادمی کلانتری
گروه فیزیوتراپی، دانشکده علوم توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
فرید
زایری
گروه آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
faridzayeri@yahoo.com
سمیه
محمودی اقدم
فیزیوتراپی، دانشکده علوم توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
مقدمه و هدف: چالشی اساسی که مطالعات طولی را تحت تأثیر قرارمیدهد، مسئله گمشدگی در دادههاست. گمشدگی در دادهها ممکن است به ازدسترفتن بخشی از اطلاعات منجرشود که این امر، باعث کاهش دقت برآوردگرها و دستیافتن به نتایج اریب و نادرست میشود لذا ضروری است تا ابتدا دادههای حاصل از تحقیقهای طولی از نظر ساختار گمشدگی ارزیابیشده، با درنظرگرفتن این نکته، تحلیلی مناسب با یا بدون جانهی روی دادهها انجامشود.
هدف از این پژوهش، شناسایی سازوکار گمشدگی موجود در دادههای حاصل از کارآزمایی بالینی مربوط به اثربخشی دیسترکشن مفصلی به روش غیرجراحی در بهبود عملکرد بیماران مبتلا به استئوآرتریت شدید زانو و همچنین بررسی اثر استفاده از رویکردهای مختلف مواجهه با گمشدگی، بر نتایج حاصل از تحلیل این دادههاست.
مواد روشها: بهمنظور بهدستآوردن نتایج معتبر در تحلیل دادههای مرتبط با مطالعات کارآزمایی بالینی طولی که شامل مقادیر گمشده هستند، رویکردهای مختلف برخورد با اینگونه دادهها، ازجمله روش دادههای کامل، روش دادههای دردسترس، روش LOCF، روش مبتنیبر مدل پیشبینیکننده و روشهای جانهی چندگانه ازقبیل روش نمره تمایل (propensity score) و روش تطابق میانگین پیشبینیکننده (Predictive mean matching method) وجوددارند؛ این روشها در دادههای حاصل از کارآزمایی بالینی مربوط به اثربخشی دیسترکشن مفصلی به روش غیرجراحی که از دو روش فیزیوتراپی و فیزیوتراپی بهعلاوه دیسترکشن مفصلی، در بهبود عملکرد بیماران مبتلا به استئوآرتریت شدید زانو در سه زمان ابتدای مداخله، انتهای مداخله و یک ماه پس از آن حاصلشدهاست، مورد استفاده قرارگرفته، نتایج حاصل از آنها با یکدیگر مقایسهشدند. از نرمافزار 9.1 SAS برای برازش مدل حاشیهای (marginal model) و از نرمافزار 4 SOLAS برای جانهی دادهها استفادهشد.
نتایج: با استفاده از رویکرد دادههای کامل، دادههای دردسترس و جانهی LOCF، اثر زمان معنیدار شد. هر سه روش جانهی چندگانه، نتایجی یکسان داشتند. در هیچیک از رویکردهای مورد استفاده، اثر گروه درمانی، معنادار نشد اگرچه تفاوتهایی فاحش در طول فواصل اطمینان و ضرایب مدل وجودداشت.
نتیجهگیری: با توجه به ساختار گمشدگی دادهها و نتایج بهدستآمده از مؤلفههای (پارامترهای) خطای معیار، ضرایب مدل و طول بازه اطمینان، استفاده از نتایج رویکردهای جانهی چندگانه مناسبتر بوده، روش جانهی LOCF برای دادههای طولی مداخلهای مناسب نیست.
کارآزمایی بالینی تصادفیشده,مطالعه طولی,جانهی چندگانه
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1673.html
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1673_dcf88f1f0348b6c73f46168faba623b0.pdf