ORIGINAL_ARTICLE
سلولهای بنیادی طبیعی و سرطانی خونی: داروها و سمیّت
در بسیاری از سلولهای سوماتیک موجودات پرسلولی، سلولهایی تحت عنوان سلولهای بنیادی وجود دارند که در فیزیولوژی بدن بسیار مهم هستند. سلولهای بنیادی سه ویژگی عمده دارند: 1. توانایی خود تجدیدشوندگی؛ 2. توانایی تکثیر نامحدود؛ 3. توانایی تمایز به انواع مختلف سلولی. زمانی که سلول بنیادی تقسیم میشود، یک سلول مشابه خود و یا سلول تحت عنوان سلول اجدادی را ایجاد مینماید. سلولهای اجدادی قدرت تکثیر کمترینسبت به سلولهای بنیادی داشته و درنهایت به انواع سلولهای بالغ تبدیل میشوند.
تحقیقات نشان میدهد که شباهتهای بسیار میان سلولهای بنیادی طبیعی و سرطانی وجود دارد. بنابراین، بهنظر میرسد که سلولهای بنیادی در ایجاد برخی از انواع سرطانها مانند سرطانهای خون، سینه و مغز نقش داشته باشند. باتوجهبه این شباهتها، این احتمال وجود دارد که سلولهای بنیادی سرطانی، در اثر جهش در سلولهای بنیادی طبیعی حاصل شدهاند؛ چراکه هر دو نوع سلول در فاز Go چرخۀ سلولی قرار دارند.
مطالعات نشان داده روشهای شیمیدرمانی معمول در درمان سرطانهای خونی، سلولهایی را که ازنظر متابولیکی و تقسیمی فعال هستند، هدف قرار میدهند و دارای اثراتی سوء بر سلولهای بنیادی طبیعی و فاکتورهای رشد خونی هستند. بنابراین، این روشها قادر به حذف سلولهای بنیادی سرطانی نیستند و اجازه به رشد مجدد تومور میدهند. پیشنهاد میگردد محققان ترکیبات جدید و استراتژیهای درمانی را توسعه دهند که بهصورت انتخابی، سلولهای بنیادی سرطانی، بهویژه مارکرهای سطحی آنها را هدف گیرند؛ چراکه این داروها بهطور مؤثرتری تومور را نسبت به درمانهای کنونی ریشهکن خواهند نمود.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1708_6ba58c0a314512b744f8c098e62650fc.pdf
2020-09-26
1
12
سلولهای بنیادی
سلولهای بنیادی سرطانی
سلولهای بنیادی خونی
سمیّت
داروهای ضد سرطان
آسیه
آراموش
1
دانشگاه تهران، مرکز تحقیقات بیوشیمی و بیوفیزیک، گروه بیوشیمی، تهران-ایران
AUTHOR
ربّانیچادگانی
arabbani@ut.ac.ir
2
دانشگاه تهران، مرکز تحقیقات بیوشیمی و بیوفیزیک، گروه بیوشیمی، تهران-ایران
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
اثر تمرین هوازی شنا و مصرف عصارۀ سیر بر سطوح برخی از فاکتورهای رشد مداخلهگر در آنژیوژنز و نروژنز بافت مغز در موشهای صحرایی پیر
مقدمه و هدف: با افزایش سن، آنژیوژنز و نروژنز در مغز کاهش مییابد؛ درحالیکه فعالیت ورزشی منظم و مکملهای آنتیاکسیدانی با تغییرات فیزیولوژیکی مختلف در مغز همراه میباشد. لذا هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر تمرین هوازی شنا و عصارۀ سیر بر سطوح برخی از فاکتورهای رشد مداخلهگر، در آنژیوژنز و نروژنز بافت مغز در موش های صحرایی پیر بود.
مواد و روشها: ۳۵ سر موش پیر (۲۰تا۳۰ماهه) صحرایی نر ویستار پیر، بهصورت تصادفی، به ۵ گروه (۷تایی) کنترل، سالین، تمرین هوازی، سیر و تمرین هوازی + سیر تقسیم شدند. حیوانات با تمرین شنا بهمدت ۶۰ دقیقه، ۳ بار در روز، بهمدت ۸ هفته، ورزش داده شدند. عصارۀ سیر (۵/۲گرم/کیلوگرم وزن بدن) بهصورت گاواژ معده مصرف شد. موشها ۷۲ ساعت پس از آخرین مداخلهها کشته شدند و سطوح مغزی فاکتور رشد تبدیل بتا ۱ (TGF-β1) و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) بهروش الایزا تعیین شد. از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه برای آنالیز دادهها استفاده شد (۰۵/۰>p < /span>).
نتایج: نتایج نشان داد که ۸ هفته تمرین منظم شنا و مصرف سیر و ترکیبی از دو مداخله، موجب کاهش سطوح مغزی TGF-β1 و افزایش VEGFدرمقایسه با گروه کنترل شد (۰۵/۰>p < /span>).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد که تمرین منظم شنا و مصرف سیر و ترکیبی از دو مداخله میتواند از کاهش آنژیوژنز و نروژنز مغزی مرتبط به پیری، بهواسطۀ تنظیم مثبت سطوح VEGF و کاهش سطوح TGF-β1 در رتهای پیر حمایت نماید.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1709_faad0205dbdf4c671bb86c4198c08552.pdf
2020-09-26
13
20
مغز
نروژنز
شنا
فاکتور رشد تبدیل- بتا یک
فاکتور رشد اندوتلیال عروقی
اسلامی
1
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری، ساری، ایران
AUTHOR
حبیبیان
habibian_m@yahoo.com
2
استادیار گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر، قائمشهر، ایران
LEAD_AUTHOR
فرزانگی
3
دانشیار گروه فیزیولوژی ورزش، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری، ساری، ایران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
اثر ضدرگزایی نانوذرات اکسید منگنز بر غشای کوریونوآلانتوئیس جوجه
مقدمه و هدف: بهتازگی، نشان داده شده است که نانوذرات فلزی بدون پوشش، دارای توانایی مهار رگزایی هستند. در این پژوهش، خاصیت ضدرگزایی نانوذرۀ دیاکسید منگنز بدون پوشش در مدل غشای کوریوآلانتوئیس جنین جوجه مورد پژوهش واقع میشود.
مواد و روشها: تخممرغهای نطفهدار به پنج گروه (n=10) شاهد و دریافتکنندۀ غلظتهای (۱ و ۱۰ و ۱۰۰ نانوگرم و ۱ میکروگرم) نانوذرۀ اکسید منگنز تقسیم شدند. روز هشتم، پس از انکوباسیون، یک دیسک کاغذی بر روی CAM قرار داده شد که در گروه کنترل، حاوی PBS و در دیگر گروهها، حاوی غلظتهای متفاوتی از نانوذره بود. در روز دهم، تمام نمونهها مورد عکسبرداری قرار گرفتند. تعداد انشعابات و طول عروق خونی در تصاویر میکروسکوپی توسط نرم افزار ImageJ کمّی شدند.
نتایج: اکسید منگنز در غلظت 1 نانوگرم در مقایسه با گروه کنترل بر میانگین تعداد انشعابات و طول عروق خونی معنیدار نبود؛ درحالیکه تجویز غلظتهای ۱۰ و ۱۰۰ نانوگرم و ۱ میکروگرم نانوذره، بهطور افزایشیابندهای سبب کاهش معنیدار (p<0.01) این متغیرهای مورد اندازهگیری شد.
نتیجهگیری: این نتایج گویای فعالیت ضدرگزایی نانوذرۀ MnO2 بدون پوشش است. این نانوذره دارای خاصیت اکسیدکنندۀ قوی است. برخی نانوذرات اکسید فلزی، اثرات سمیت سلولی و آپپتوزی بر سلولهای اندوتلیوم ازطریق القای استرس اکسیداتیو نشان دادهاند. رگزایی بهعنوان یک وضعیت استرس اکسیداتیو محسوب میشود؛ لذا فعالیت ضدرگزایی این نانوذره احتمالاً میتواند ناشی از فعالسازی فرایندهای اکسیداتیو در CAM باشد.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1710_24d9d8d921fd4abae5e92d484f83b9c6.pdf
2020-09-26
21
28
نانوذره
دیاکسید منگنز
سنجش غشای کوریوآلانتوئیس
مهارگرهای رگزایی
مجیدیفرد
1
گروه زیستشناسی، دانشکدۀ علوم پایه، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
AUTHOR
حسنپورعزتی
hassanpour@shahed.ac.ir
2
گروه زیستشناسی، دانشکدۀ علوم پایه، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی مقاومت آنتیبیوتیکی سودوموناس آئروجینوزای جداشده از بیماران در بیمارستانهای شهر تهران در سال 1392
مقدمه و هدف: سودوموناس آئروجینوزا پاتوژن گرم منفی و از عوامل اصلی عفونتهای بیمارستانی با مکانیسمهای مقاومت چندگانه، بهعنوان دومین عامل مهم بیماریزا شناخته میشود که علیرغم وجود آنتیبیوتیکهای متعدد علیه آن، درمان آن اغلب دشوار است. این مطالعه بهمنظور تعیین حساسیت آنتیبیوتیکی سودوموناس آئروجینوزا به دو روش دیسک دیفیوژن و میکرودایلوشن و مقایسۀ این دو روش صورت گرفته است.
مواد و روشها: 100 ایزولۀ بالینی سودوموناس آئروجینوزا از بیمارستانهای منتخب تهران جمعآوری شده و پس از تأیید هویت، الگوی مقاومت آنتیبیوتیکی باکتری به دو روش دیسک دیفیوژن (با دیسک شرکت HiMedia، هند) و میکرودایلوشن (با کیت Sensititre، انگلیس) برای آنتیبیوتیکهای آمپیسیلین/سولباکتام، سفتازیدیم، سفتریاکسون، سفوپرازون، کاربنیسیلین، پیپراسیلین، ایمیپنم، تتراسایکلین، جنتامایسین، توبرامایسین، کلرآمفنیکل، سیپروفلوکساسین و آمیکاسین بررسی شده و نتایج حاصله مورد تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفت.
نتایج: میزان مقاومت به آنتیبیوتیکهای مذکور به روش دیسک دیفیوژن در محدودۀ 28تا100درصد بهترتیب برای آنتیبیوتیک ایمیپنم و تتراسایکلین و بهروش میکرودایلوشن در محدودۀ 30تا97درصد بهترتیب برای آنتیبیوتیکهای ایمیپنم و آمپیسیلین/ سولباکتام بهدست آمد. همچنین ضریب کاپا یا K value جهت بررسی همخوانی دو روش تعیین مقاومت، برای تتراسایکلین صفر و برای سایر آنتیبیوتیکها بالاتر از صفر بهدست آمد.
نتیجهگیری: در هر دو روش مورد مطالعه، بیشترین حساسیت در سودوموناس آئروجینوزا به آنتیبیوتیک ایمیپنم دیده شد که بهمنظور کاربردهای درمانی به متخصصین مربوطه پیشنهاد میشود. همچنین روش دیسک دیفیوژن حساسیت مناسب در تشخیص مقاومت آنتیبیوتیکی، نظیر روش میکرودایلوشن را برای سودوموناس آئروجینوزا نشان میدهد.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1711_48a17849aae7473089da30ff87b56f6f.pdf
2020-09-26
29
36
سودوموناس آئروجینوزا
دیسک دیفیوژن
میکرودایلوشن
الهام
یوسفی
1
دانشجوی دکترای پزشکی، دانشکدۀ پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
AUTHOR
صادری
saderih@yahoo.com
2
PhD میکربشناسی، مرکز تحقیقات میکربشناسی مولکولی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
رضایی
3
کارشناس ارشد میکربشناسی، مرکز تحقیقات میکربشناسی مولکولی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
AUTHOR
اولیاء
4
PhD میکربشناسی، مرکز تحقیقات میکربشناسی مولکولی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
اثر تمرین اختیاری بر سطح CDNF در قشر مغز موشهای مدل تجربی پارکینسونی القا شده با 6-هیدروکسی دوپامین
مقدمه و هدف: فعالیت روزانۀ بدنی میتواند احتمال بروز بیماری پارکینسون را کاهش دهد. بنابراین هدف از این پژوهش، مطالعۀ تأثیر تمرینات دویدن روی چرخ دوار بر سطح CDNF قشر مغز در مدل تجربی موشهای در معرض 6 - هیدروکسی دوپامین (6-OHDA) بود.
مواد و روشها: در این مطالعۀ تجربی، 30 سر موش صحرایی بهطور تصادفی به چهار گروه: کنترل سالم، تمرین سالم، کنترل پارکینسونی، گروهی که ابتدا تمرین داشتند و سپس پارکینسونی شد (تمرین- تیمار)، تقسیم شدند. گروههای تمرین بهمدت 12 هفته در قفس مخصوص که مجهز به چرخ دوار بود، قرار گرفتند. پس از 12 هفته، 6-OHDA به داخل بطن راست مغز تزریق شد و نهایتاً پنج روز بعد از تزریق داخل بطنی، بافتبرداری انجام و سطح CDNF قشر مغز حیوان با روش ELISA اندازهگیری شد. دادهها به روش آزمون آماری واریانس یکطرفه بین گروهها مورد مقایسه قرار گرفت.
نتایج: 6-OHDA مقدار پروتئین CDNF در قشر مغز آزمودنیهای کنترل پارکینسونیشده در مقایسه با آزمودنیهای کنترل سالم را کاهش داد (017/0=P < /span>). سطح CDNF در گروه تمرین پارکینسونی بالاتر از گروه کنترل پارکینسونی بود (002/0=P < /span>).
نتیجهگیری: نتیجه این پژوهش نشان داد که پیشدرمان با استفاده از تمرینات ورزشی اختیاری سبب افزایش سطح CDNF قشر مغز شده و بنابراین موجب بالارفتن طول عمر نورونها در برابر تخریب اکسیداتیو ناشی از سمیّت 6-OHDA میشود. از اینرو، میتوان تمرینات ورزشی اختیاری را بهعنوان یک راهبرد محفاظتی در برابر بیماری پارکینسون مطرح کرد.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1712_ba59c967ef7aa19aaed11627ac493fc0.pdf
2020-09-26
37
44
تمرین اختیاری
6- هیدروکسی دوپامین
CDNF
حسین
شیروانی
1
استادیار، مرکز تحقیقات فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه علوم پزشکی بقیهالله (عج)، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
سبحانی
2
استادیار، مرکز تحقیقات فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه علوم پزشکی بقیهالله (عج)، تهران، ایران
AUTHOR
اصلانی
3
کارشناس ارشد تربیتبدنی، مرکز تحقیقات فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه علوم پزشکی بقیهالله (عج)، تهران، ایران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی میزان گیر کلاسپهای کرم کبالت در مقابل مینا و ترمیمهای کامپوزیتی
مقدمه و هدف: استفاده از کامپوزیت برای تغییر کانتور دندان پایه بهمنظور بهبود میزان گیر بازوی نگهدارندۀ پروتز پارسیل بهعنوان یک روش غیرتهاجمی مورد توجه قرار دارد. دراین راستا، تحقیق حاضر با هدف تعیین میزان نیروی لازم برای غلبه بر retention بازوی نگهدارندۀ قرارگرفته در اندرکاتهای ایجادشده با کامپوزیت روی دندانهای پایه انجام شد.
مواد و روشها: در یک تحقیق تجربی-آزمایشگاهی، 20 دندان پرمولر اول طوری در دو گروه قرار گرفتند که بیدندانی پارسیل با ساپورت دندانی را شبیهسازی کنند. کامپوزیت رزین برای recontouring دندانهای پایه در سطح باکال و ایجاد اندرکارت 25/0 میلیمتری بهکار برده شد. دندانهای گروه کنترل نیز با سطح دارای مینای دستنخورده و با زاویهای مانت شدند که اندرکات 25/0 میلیمتری در سطح باکال ایجاد شود. فریمورک کروم کبالت با دو عدد کلاسپ t-bar ساخته شد. هر دو گروه، توسط دستگاه Zwick/Roellz تحت نیروی تکرارشوندۀ 4500 سیکل قرار گرفتند. نیروی برداشت قبل از انجام حرکات گذاشت و برداشت در 500 و 1000 و 1500 سیکل و بعد از آن پس از هر 1000 حرکت اندازهگیری شد. میانگین نیرو در دو گروه، در هر مرحله با استفاده از آزمون Mann-whitney U مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
نتایج: ازدسترفتن باند کامپوزیت در هیچیک از دندانها مشاهده نشده و در زمان اولیه، بیشترین و کمترین میزان نیرو در گروه کامپوزیت رزین مشاهده گردید (5/17 و 75/3 نیوتن). اختلاف معنیداری در مقادیر نیروهای برداشت در دو گروه بعد از 500 سیکل و پس از انجام آزمون مشاهده گردید (008/0p<) . همچنین، ازدسترفتن گیر کلاسپ نگهدارنده در گروه مینای دستنخورده، 3 برابر کمتر از گروه ترمیمشده با کامپوزیت بوده است (%8/15در برابر%65/53).
نتیجهگیری: درمجموع، نیروهای موردنیاز برای برداشت فریمورک بعد از 4 سال استفاده از پروتز در گروه دندانهای با مینای طبیعی 3 برابر بیشتر از گروه ترمیمشده با کامپوزیت بوده و استفاده از رزینها برای بهدستآوردن گیر در کلاسپهای پروتز پارسیل متحرک در شرایط استفاده از روشهای محافظهکارانهتر میتواند کمککننده و مفید باشد.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1713_f8afa34bb1d708c5918c8229b9c3a25d.pdf
2020-09-26
45
52
گیر
پروتز پارسیل متحرک
سایش
رزینهای کامپوزیت
سیدشجاعالدین
شایق
1
دانشیار دانشکدۀ دندانپزشکی دانشگاه شاهد
AUTHOR
عباسی
kamyar.abb@gmail.com
2
استادیار دانشکدۀ دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان
LEAD_AUTHOR
تیموری
3
استادیار دانشکدۀ دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی کاشان
AUTHOR
باغانی
4
AUTHOR
هاشمزهی
5
دستیار تخصصی اندودنتیکس دانشکدۀ دندانپزشکی دانشگاه شاهد
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
اثر تجویز درونصفاقی عصارۀ هیدروالکلی گلهای حرارتدیده و حرارتندیده و عصارۀ هگزانی گلهای حرارتدیدۀ پایۀ مادۀ گیاه شاهدانه (Cannabis sativa) بر درد در موش صحرایی
مقدمه و هدف: گیاه شاهدانه منبع کانابینوئیدهای گیاهی است و از مهمترین این ترکیبات میتوان به Tetrahydrocannabinolic acid و Cannabidiolic acid اشاره کرد که با تأثیر بر سیستم اندوکانابینوئیدی، اثراتی را بر اضطراب، صرع و تهوع دارند. این تحقیق به بررسی اثرات تجویز داخل صفاقی عصارههای هیدروالکلی و هگزانی گلهای پایۀ مادۀ شاهدانه که دارای حداکثر کانابینوئیدهاست، بر درد حرارتی و شیمیایی پرداخته است. علاوهبراین، تأثیر عامل حرارت نیز بر اثرات فیزیولوژیک این کانابینوئیدهای گیاهی بر درد مورد آزمایش قرار گرفته است.
مواد و روشها: در این مطالعۀ تجربی، موشهای صحرایی نر نژاد ویستار (250تا200گرم) در گروههای کنترل، شم، عصارۀ هیدروالکلی گلهای حرارتدیده با دوزهای mg/kg 50 و 10، 1، عصارۀ هیدروالکلی گلهای حرارتندیده با دوز mg/kg 50 و عصارۀ هگزانی گلهای حرارتدیده با دوز mg/kg 50 دستهبندی شدند. برای سنجش شدت درد شیمیایی، از آزمون فرمالین و برای سنجش آستانۀ درد حرارتی، از آزمون Tail flick استفاده گردید.
نتایج: تجویز درونصفاقی دوز mg/kg 50 عصارۀ هگزانی گلهای حرارتدیده در مقایسه با سایر عصارهها، اثر کاهشی بسیار قابلتوجهی بر فاز اول و دوم آزمون فرمالین و بر آستانۀ درد حرارتی داشت.
نتیجهگیری: احتمالاً کانابینوئیدهای دکربوکسیله که توسط هگزان بهمیزان بیشتری استخراج میگردند، تمایل اتصالی بیشتری به گیرندههای CB1 و TRPV1 در مسیر درد دارند و بهترتیب، موجب مهار آزادسازی میانجیهای مؤثر بر پردازش درد و غیرحساس نمودن گیرندههای مسیر درد میگردد، همچنین موجب مهار عوامل تجزیهگر کانابینوئیدهای درونزاد نیز میشوند.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1714_7744088b2895fd58733307bcf712f142.pdf
2020-09-26
53
60
شاهدانه (Cannabis sativa)
سیستم اندوکانابینوئیدی
درد
آزمون فرمالین
Tail flick
بهرام
فرهادیمقدم
1
دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زیستشناسی، دانشکدۀ علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
AUTHOR
مسعود
فریدونی
fereidoni@um.ac.ir
2
دانشیار مرکز تحقیقات علوم اعصاب و رفتار رایان، گروه زیستشناسی، دانشکدۀ علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
LEAD_AUTHOR
اسداللهی
3
استادیار گروه زیستشناسی، دانشکدۀ علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
اثرات آنتیاکسیدانی عصارۀ هیدروالکلی گیاه ماریتیغال (Silymarin) بر پاسخ مارکرهای استرس اکسیداتیو ناشی از یک جلسه فعالیت واماندهساز هوازی در مردان فعال
مقدمه و هدف: ماریتیغال دارای ویژگیهای آنتیاکسیدانی و پایدارکنندۀ غشای سلولی و تنظیمکنندۀ نفوذپذیری سلول است. این مطالعه بهمنظور تعیین اثر مکملدهی کوتاهمدت عصارۀ دانۀ گیاه ماریتیغال بر پاسخ برخی از مارکرهای آنتیاکسیدانی (GPx وSOD) و شاخص استرس اکسیداتیو (MDA) در سرم مردان فعال، پس از یک جلسه فعالیت واماندهساز هوازی انجام شد.
مواد و روشها: بیست مرد فعال (با میانگین سنی 11/2± 09/25 سال، درصد چربی 94/1± 56/13 و اکسیژن مصرفی بیشینۀ 88/4 ± 51/50 میلیلیتر/کیلوگرم/دقیقه، در قالب طرح نیمهتجربی و دوسویۀ کور، در دو گروه 10نفری سیلیمارین و دارونما (6 میلیگرم بهازای هر کیلوگرم از وزن بدن در روز) قرار گرفتند. پس از مکملدهی 14روزه، آزمودنیها در یک پروتکل فعالیت واماندهساز هوازی (دویدن روی نوارگردان در شیب صفر درجه با شدت 70-65درصد ضربان قلب ذخیره تا حد واماندهگی) شرکت نمودند. تغییرات شاخصهای موردمطالعه، طی چهار مرحله (حالت پایه، پس از دورۀ مکملدهی، بلافاصله و یک ساعت پس از فعالیت ورزشی) اندازهگیری شد.
نتایج: نتایج حاکی است که مکملدهی 14روزۀ سیلیمارین در حالت پایه، موجب افزایش معنیدار در ظرفیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی (GPx و SOD) میگردد (01/0P≤). ازطرفی، انجام فعالیت واماندهساز هوازی، بهترتیب باعث کاهش معنیدار توان آنتیاکسیدانی و افزایش معنیدار شاخص استرس اکسیداتیو (MDA) میشود (05/0P≤)؛ درحالیکه سطوح افزایشیافتۀ مارکرهای استرس اکسیداتیو گروه دارونما، بهطور معنیداری بیشتر از گروه سیلیمارین بود (01/0P≤).
نتیجهگیری: براساس یافتههای حاضر میتوان چنین نتیجه گرفت که احتمالاً مکملدهی سیلیمارین میتواند با افزایش ظرفیت آنتیاکسیدانی پایه، از تغییرات نامطلوب شاخص آسیب استرس اکسیداتیو ناشی از انجام یک جلسه فعالیت واماندهساز هوازی در مردان فعال بکاهد.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1715_6d2766da6cde2b5b290c6592c76a82e0.pdf
2020-09-26
61
70
سیلیمارین
فعالیت هوازی
استرس اکسیداتیو
علیرضا
استادرحیمی
1
استاد مرکز تحقیقات علوم تغذیه، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران
AUTHOR
بهرام
جمالیقراخانلو
jamalib@tbzmed.ac.ir
2
دانشجوی دکتری تخصصی فیزیولوژی ورزشی، مدیریت تربیت بدنی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، تبریز، ایران
LEAD_AUTHOR
علی
ضرغامیخامنه
3
دانشجوی دکتری تخصصی فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، ایران
AUTHOR
بهروز
حیدری
4
کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، دانشکدۀ تربیتبدنی و علوم ورزشی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
AUTHOR