per
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
2020-09-26
22
4
1
12
1638
اصلاح سبک زندگی بهمنظور پیشگیری از اختلالهای روانی شایع بهویژه اختلال افسردگی
Lifestyle modifications in the prevention of common mental disorders, especially depressive disorders
احمدعلی نوربالا
noorbala@tums.ac.ir
1
بهزاد دماری
2
سهند ریاضی
3
روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، مجتمع بیمارستانی امام خمینی، بخش روانتنی، تهران، ایران
پزشکی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی تهران، مؤسسه ملی تحقیقات سلامت، تهران، ایران
پزشکی اجتماعی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
مقدمه و هدف: با توجه به شیوع بهنسبت بالای اختلالهای روانپزشکی بهویژه افسردگی در همه دنیا و ازجمله ایران، و سیر صعودی قابلتوجه شیوع آنها در سالهای اخیر و همچنین نقش عمده عوامل محیطی و اجتماعی در بروز و تداوم این اختلالها، پیشنهاد مداخلات مناسب در این زمینه بهمنظور اصلاح سبک زندگی درراستای کاهش بروز اختلالهای روانی بهخصوص افسردگی، برای ارائه به ذی-نفعان و سیاستگذاران حوزه سلامت ضروری بهنظرمیرسد.
مواد روشها: در پژوهش حاضر بهمنظور بررسی مستندها و مقالات موجود از [روش] جستجو در اینترنت توسط موتورهای جستجوگر استفادهشدهاست؛ سپس، مقالات بهدستآمده، جمعبندی و نتایج بر این اساس استخراجشدهاند.
نتایج: عوامل روانی اجتماعی، نقشی مهم در سببشناسی اختلالهای روانی ایفامیکنند؛ مهمترین عوامل این گروه، شامل وضعیت تأهل، فقر اقتصادی، حوادث ناخوشایند زندگی، محیط نامتعادل هیجانی، استرسهای مزمن، ناکامیهای مکرر، مهاجرت و محیط غیرقابلپیشبینی هستند. بهمنظور پیشگیری از اختلالهای روانی در جامعه ضرورتدارد با استفاده از راهکارهای مناسب با این عوامل سببساز مقابلهشود. مهمترین راهکارها بهطور کلی، مداخلاتی را دربرمیگیرند که به شرایط امن و آرام، بدون استرس، اعتدال هیجانی، حرمتگذاری به افراد و محیط قابلپیشبینی در جامعه منجرمیشوند.
نتیجهگیری: افزایش حساسیت سیاستگذاران، مجریان وآحاد مردم نسبتبه اهمیت موضوع سلامت روان، ضروری است. سیاستگذاران باید منابع خود را به سمت مداخلات جامعهمحور سوقدهند و روند کلی این مداخلات باید به سمت فقرزدایی، بهبود شرایط شغلی و ایجاد شرایط باثبات و قابلپیشبینی در جامعه با تکیه بر توانمندسازی محیط باشد. ایجاد محیط آرام و قابلپیشبینی، با کمک همکاریهای بین بخشی و استفاده از تمامی ظرفیتهای موجود در دستگاههای «اجرایی، قضایی و قانونگذار» و همکاری با بخش خصوصی و سازمانهای مردمنهاد، انجامپذیر است.
Background and Objective: Regarding the high prevalence of mental disorders, especially depression in the world and Iran, and their increasing prevalence in recent years, as well as the major role of social and environmental factors in the prevalence and maintenance of these disorders, appropriate interventions to modify lifestyle in order to reduce the incidence of mental disorders, particularly depression, to be presented to stakeholders and policy makers seems necessary.
Materials and Methods: In this study, the literature was examined using search engines. The retrieved articles were then categorized and reviewed.
Results: Psychosocial factors play an important role in the etiology of mental disorders. The main factors in this category are marital status, economic class, unpleasant life events, the uneven emotional stress, chronic and repeated failures, migration and unpredictable environment. In order to prevent mental disorders in the community, appropriate strategies should be undertaken to deal with these factors. Theese strategies generally include interventions that result in safe and secure low-stress conditions, emotional balance, respecting to people and predictable condition in the community.
Conclusion: Sensitizing policy makers, administrators and the public regarding the importance of mental health is essential. Policymakers need to shift the resources toward community-based interventions. The general trend of these interventions should be directed to poverty alleviation, improving employment conditions and create stable and predictable conditions in society, with an emphasis on empowering people. Creating a calm and predictable environment can be achieved by inter-sectoral cooperation using the capacities of the executive, judicial and legislative organizations with the cooperation of the private sector and NGOs.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1638_5f3b2a97dbabee44f0e3222b6a538230.pdf
پیشگیری
اختلالهای روانپزشکی
افسردگی
سبک زندگی
prevention
Mental disorders
Depression
Lifestyle
per
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
2020-09-26
22
4
29
36
1639
بررسی خارش اورمیک و عوامل مرتبط با آن در بیماران همودیالیزی
Evaluation of uremic pruritus and its relevant factors in hemodialysis patients
سحر کریمی
1
مهران حیدری سراج
2
رضا افشار
r3afsha@gmail.com
3
دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
گروه داخلی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
گروه داخلی ،دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: گرچه خارش اورمیک، یکی از ناتوانکنندهترین مشکلاتِ بیماران همودیالیزی است که عوامل مرتبط با آن، ناشناخته باقی ماندهاند. هدف این مطالعه، ارزیابی شیوع و شدت خارش در گروهی از بیماران دیالیزی ایران و عوامل بالینی و آزمایشگاهی مرتبط با آنها بود.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی، روی 67 بیمار تحت همودیالیز در بخش دیالیز بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران انجامشد. بیماران به پرسشنامه خارش یوسیپویچ پاسخدادند. شیوع و شدت خارش و ارتباط آنها با مؤلفههای بالینی و آزمایشگاهی(سن، جنس، بیماری کلیوی زمینهای، مدت همودیالیز، جلسات همودیالیز، زمان هر جلسه، خشکی پوست، نوروپاتی، کفایت دیالیز، سطح سرمی اوره، کراتینین، کلسیم، فسفر، آلبومین، آلکالن فسفاتاز، فریتین، هماتوکریت، پروتئین واکنشدهنده C، هورمون تیروئید، پاراتورمون و هموگلوبین A1C) بررسیشد.
نتایج: 54 بیمار (6/80 درصد) خارشداشتند که در 4/31 درصد، خفیف؛ در 9/51 درصد، متوسط و در 7/16 درصد، شدید بود. شیوع خارش با خشکی پوست، مرتبط بود (025/0P=). شدت خارش به میزانی قابلتوجه با سطح سرمی آلبومین (015/0P=،329/0- (C=، مرتبط بود. هیچ ارتباط معناداری میان شیوع و شدت خارش با سن، جنس، بیماری کلیوی زمینهای، مدت همودیالیز، جلسات همودیالیز، زمان هر جلسه، نوروپاتی، کفایت دیالیز، سطح سرمی اوره، کراتینین، کلسیم، فسفر، آلکالن فسفاتاز، فریتین، هماتوکریت، پروتئین واکنشدهنده C، هورمون تیروئید، پاراتورمون و هموگلوبین A1C دیدهنشد.
نتیجهگیری: خارش، هنوز مشکلی شایع در میان بیماران همودیالیزی است. بهبود خشکی پوست، ممکن است شیوع خارش اورمیک را کمترکرده، سطح سرمی بالاتر آلبومین میتواند شدت خارش اورمیک را در بیماران همودیالیزی کاهشدهد.
Background and Objective: Although uremic pruritus (UP) is one of the most common disabling problems in hemodialysis (HD) patients, its associated factors have remained unknown. The purpose of this study was to evaluate the prevalence and severity of UP in a group of Iranian hemodialysis patients and its associated clinical and laboratory factors.
Materials and Methods: This cross-sectional study was done on sixty-seven patients on HD at Tehran Shahid Mostafa Khomeini hospital dialysis unit. The patients answered Yosipovitch pruritus questionnaire. The UP prevalence and severity (mild, moderate and severe) and their relationships with clinical and laboratory parameters (age, sex, underlying renal disease, HD duration, HD sessions, time of every session, xerosis, neuropathy, dialysis adequacy, serum levels of urea, creatinine, calcium, phosphorus, albumin, alkaline phosphatase, ferritin, hematocrit, C-reactive protein, thyroid hormone, parathormone and hemoglobin A1C) were assessed.
Results: Fifty-four (80.6%) patients had pruritus that was mild in 31.4%, moderate in 51.9% and severe in 16.7%. UP prevalence was associated with xerosis (p=0.025). UP severity was significantly correlated with serum level of albumin (p=0.015, C=-0.329). No significant correlation was seen between UP prevalence and severity with age, sex, underlying renal disease, HD duration, HD sessions, time of every session, xerosis, neuropathy, dialysis adequacy, serum levels of urea, creatinine, calcium, phosphorus, alkaline phosphatase, ferritin, hematocrit, C-reactive protein, thyroid hormone, parathormone and hemoglobin A1C.
Conclusion: Pruritus is still a common problem in HD patients. Improving xerosis may reduce the UP prevalence and higher level of serum albumin can reduce UP severity in HD patients.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1639_9eb3f6fc8e93c651616ab46a32ec5ade.pdf
خارش اورمیک
همودیالیز
نارسایی کلیوی مرحله نهایی
Uremic pruritus
Hemodialysis
End stage renal disease
per
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
2020-09-26
22
4
37
44
1640
تغییرهای وضعیت سلامت روان افراد در شهر تهران در طول دوازده سال: مقایسه نتایج طرح (پروژه)های سنجش سلامت و بیماری (سال 1378) و سنجش عدالت در شهر تهران (سال1390)
Mental Health Changes in Tehran during 12 Years: Comparing National Health and Disease Survey (1999) and Urban HEART-2 Project (2011)
احمدعلی نوربالا
noorbala@tums.ac.ir
1
سیدعباس باقری یزدی
2
محمدرضا واعظ مهدوی
mh_mahdavi@yahoo.com
3
محسن اسدی لاری
lariassadi@yahoo.com
4
سقراط فقیه زاده
faghihz@modares.ac.ir
5
کاظم محمد
6
علی اصغر حائری مهریزی
7
محبوبه پارساییان
8
روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران، بخش بیماریهای روانتنی بیمارستان امام خمینی(ره)، تهران، ایران
، اداره سلامت روان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
فیزیولوژی دانشگاه شاهد تهران
گروه اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی ایران
گروه آمار زیستی و اپیدمیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی زنجان، ایران
گروه اپیدمیولوژی و آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تهران
عضو گروه آموزش و ارتقای سلامت، مرکز تحقیقات سنجش سلامت، پژوهشکده علوم بهداشتی، جهاددانشگاهی ، تهران، ایران
دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی ایران
هدف: این مطالعه با هدف بررسی وضعیت سلامت روان افراد 15 سال و بالاتر شهر تهران در دوازده سال گذشته انجامگرفتهاست. مواد و روشها: این پژوهش، مروری بر دو مطالعه مقطعی توصیفی انجامشده درزمینه وضعیت سلامت روان افراد ساکن تهران در سالهای 1378 و 1390 است؛ نمونه آماری این دو مطالعه به شیوه نمونهگیری تصادفی خوشهای منظم از میان خانوارهای ساکن درمناطق 22گانه شهرداری تهران انتخابشده؛ حجم نمونه مطالعه اول، 5560 نفر و مطالعه دوم، 21255 نفر و ابزار مورد استفاده، پرسشنامه 28پرسشی سلامت عمومی(GHQ-28)، بودهاست. نتایج: یافتهها نشانمیدهند که در مطالعه سنجش سلامت و بیماری (سال 1378)، 5/21 درصد افراد در شهر تهران از ابتلا به علایم روانی رنجمیبرند ( 27 درصد زنان و 9/14 درصد مردان). میزان شیوع علایم روانی در سال 1390 به 6/39 درصد رسیده (4/37 درصد مردان و 1/43 درصد زنان) که افزایش 8/1 برابری را نشان-می دهد (6/1 برابر در زنان و 5/2 برابر در مردان). خطر ابتلا به علایم روانی با بالارفتن سن، بیکاری، بیسوادی و مطلقه و بیوهبودن در هر دو مطالعه افزایشداشته و علایم اضطراب در هر دو مطالعه، شایعتر از علایم جسمیسازی، افسردگی و عملکرد اجتماعی بودهاست. نتیجهگیری: افزایش چشمگیر علایم روانی شهر تهران در دوازده سال گذشته، ضرورت توجه مسئولان و برنامهریزان کشور را به پیشگیری و ارتقای سلامت روان افراد ساکن در شهر تهران نمایانمیسازد.
Objective: The main objective of this study was to compare changes in the mental health status of the residents of Tehran from 1999 till 2011. Materials and Methods: This study was an overview of two cross-sectional, descriptive researches that were performed in 1998 and 2011. Samples of these two studies were recruited by regular randomized cluster sampling. In both studies, the General Health Questionnaire (GHQ-28) was used to assess mental health status of general population. Results: The results showed that 21.5% of participants in the 1998 survey suffered from mental disorders (27% women and 14.9% men). In 2011, this figure increased to 39.6% (37.4% of men and 43.1% of women). Prevalence of mental disorders increased from 1998 until 2011 by about 1.8 fold (1.6 fold for women and 2.5 fold for men). In both studies, the risk of mental disorders increased with increasing age, unemployment, illiteracy and divorced or widowed individual. Anxiety symptoms were more prevalent in both studies as compared to somatization, depression, and social dysfunction scales. Conclusion: The dramatic increases of mental disorders during 12 years indicated that policy-makers should give greater importance to prevention and promotion of mental disorders for Tehran residents.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1640_6ad399254b5f283844e1b531c67d916d.pdf
تغییرهای وضعیت سلامت روان
طرح (پروژه) سنجش سلامت و بیماری
طرح (پروژه) سنجش عدالت-2
تهران
Mental health change
National Health and DiseaseProject
Urban HEART-2 Project
Tehran
per
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
2020-09-26
22
4
45
52
1641
ارزیابی بهبود عملکرد حرکتی بیماران سکته مغزی درنتیجه کاردرمانی با استفاده از مدل هاردل برای دادههای طولی
Improvement activity evaluation after occupational therapy in stroke patients using hurdle model for longitudinal data
علیرضا اکبرزاده باغبان
akbarzad@gmail.com
1
سمیه احمدی گورجی
ahmadisomayeh90@gmail.com
2
امیر کاوسی
3
نوید میرزاخانی
4
اسماء پورحسینقلی
5
گروه علوم پایه، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
گروه علوم پایه ، دانشکده سلامت و ایمنی محیط زیست، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
مقدمه و هدف: سکته مغزی، شایعترین بیماری در افراد بزرگسال است. زمینخوردن، رایجترین اختلال تعادلی و حرکتی است که کیفیت زندگی بیماران سکته مغزی را تحت تأثیر قرارمیدهد. این مطالعه با هدف بررسی عوامل مؤثر بر بهبود وضعیت حرکتی بیماران سکته مغزی تحت درمان با روش کاردرمانی و پیشبینی وضعیت تعادل بیماران با استفاده از مدل رگرسیون هاردل انجامشد.
مواد و روشها: طی مطالعهای طولی بهمدت نه ماه با روش نمونهگیری غیرتصادفی در دسترس، برای تعداد 30 بیمار دچار سکته مغزی، نمره شاخص تعادل هر دو هفته بهصورت داده شمارشی ثبتشد. به دلیل وجود صفر(0) فراوان در متغیر وابسته شمارشی که به نتایج نادرست منجرمیشود، مدل هاردل با استفاده از نرمافزار sas9.2 به دادهها برازشدادهشد.
نتایج: فراوانی زمینخوردن در زنان، بیشتر از مردان است. بهبود نسبی عملکرد حرکتی با دستکم، پنجاه جلسه درمان مشاهدهشد. مؤلفههای مدت زمان بروز سکته و طول مدت پیگیری بیمار، ارتباطی معنادار با بهبود عملکرد حرکتی بیماران سکته مغزی داشتند (05/0p < ). شانس بهبود عملکرد در بیماران فاز مزمن 10 درصد کمتر از شانس بیماران فاز حاد است.
نتیجهگیری: با شناسایی شاخصهای دخیل در ارتقای عملکرد حرکتی و انجام مداخلاتی همراه با کاردرمانی بهمنظورجلوگیری از زمینخوردن در بیماران سکته مغزی بهویژه در زنان با وضعیت سکته مزمن که در ریسکی بالاتر از زمینخوردن قرارداشتند، میتوان برای بازگردانی سریعتر این دسته از بیماران به اجتماع اقدامکرد.
Background and objective: stroke is prevalent among adults. The fall is most common balance and motor impairments that affect the quality of life in stroke patients. this study was performed with aim of investigate the factors affecting the motor recovery in stroke patients treated with occupational therapy and predicted balance status in patients with a hurdle regression model.
Materials and Methods: In a longitudinal study of 9 months with not at random access sampling for a total of 30 stroke patient the score test of balance measured every two weeks. Because of many zero in number of fall, regression Hurdle model was fitted to data using Sas Software version 9.2.
Results: The frequency of falls in women is more than men. The relative performance improvement was achieved with a minimum of 50 sessions. Stroke duration and Length of follow up patient were significantly improved motor function in stroke patients) p < 0.05(. the odds of motor improvement in patients with chronic phase is 10 percent less than odds of patients with the acute phase.
Conclusion: with considering the factors involved in the promotion of motor function and doing interventions combination with occupational therapy to prevent falls in stroke patients specially in women with chronic phase that were at higher risk of falls can be ventured to fast recover this group of patients to the community.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1641_d49b4bf4e4adccc7828585a8071c28da.pdf
سکته مغزی
کاردرمانی
مدل هاردل
صفر انباشته
مطالعه طولی
stroke
rehabilitation
hurdle model
zero inflation
longitudinal study
per
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
2020-09-26
22
4
53
62
1642
اثرهای درمانی متفورمین و آکاربوز و ترکیب این دو دارو بر سطح ویسفاتین سرم در موشهای صحرایی مبتلا به دیابت نوع2 القاشده توسط نیکوتینآمید و استرپتوزوسین
Impact of metformin, acarbose and their combinatioion on visfatin level in nicotinamide/streptozotocin-induced type 2 diabetic rats
الهام رفیع
1
زهرا سالمی
dr.zsalemi@arakmu.ac.ir
2
محمدعلی غقاری
3
محمدتقی گودرزی
4
گروه بیوشیمی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی اراک، ایران
دانشکده پزشکی، گروه بیوشیمی و ژنتیک دانشگاه علوم پزشکی اراک ،ایران
دانشکده پزشکی ، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپوراهواز، ایران
مرکز تحقیقات پزشکی مولکولی دانشگاه علوم پزشکی همدان، ایران
مقدمه و هدف: درحالحاضر، دو داروی متفورمین و آکاربوز دردرمان دیابت استفادهمیشوند. در این مطالعه، اثر این دو دارو بهطورجداگانه وهمراه با هم در کنترل گلایسمیک وهمچنین بر پروفایل لیپید و میزان ویسفاتین سرم در موشهای صحرایی مبتلا به دیابت نوع2 القاشده توسط تزریق استرپتوزیسین و نیکوتینآمید بررسیشد.
مواد و روشها: موشهای صحرایی نر نژاد ویستار با تزریق درونصفاقی استرپتوزوسین (60 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن) 15 دقیقه پس از تزریق صفاقی نیکوتینآمید ( 110 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن) به دیابت نوع2 مبتلا شدند؛ یک هفته پس از ابتلا به دیابت، موشها بهطور تصادفی به چهار گروه تقسیمشدند؛ سه گروه از آنها بهترتیب توسط متفورمین بهصورت محلول در آب با دوز 150میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن در هر روز، آکاربوز بهصورت مخلوط در غذای روزانه به میزان40 میلیگرم در هر 100 گرم غذای مصرفی و ترکیب دو داروی متفورمین و آکاربوز بهمدت شش هفته درمانشدند. شاخص توده بدن ((BMI، قند خون ناشتا، هموگلوبین گلیکه، پروفایل لیپید، انسولین،HOMA-IR و ویسفاتین سرم، اندازهگیری و با گروه کنترل مقایسهشدند.
نتایج: هر سه روش درمانی، موجب کاهش ویسفاتین سرم نسبتبه موشهای درماننشده مبتلا به دیابت نوع2 شد.ند ولی این کاهش، تنها در گروه تحت درمان با متفورمین نسبتبه گروه دیابتی، معنی-دار بود (27/21±72/162و45/6±66/ 195 001/0=P)؛ همچنین در هر سه گروه درمانی، میزان ترشح انسولین کاهشیافت و این کاهش در گروه دریافتکننده آکاربوز (05/0>P)و ترکیب دو دارو (05/0>P)، نسبتبه گروه کنترل دیابتی، معنیدار بود. میزان قند خون ناشتا و هموگلوبین گلیکه در هر سه گروه تحت درمان نسبتبه موشهای درماننشده، کاهشی معنیدار را نشانداد و این کاهش در گروه تحت درمان با هر دو دارو مشهودتر بود. هر سه روش درمانی در بهبود پروفایل لیپید، مؤثر بودند. شاخص HOMA-IR در گروه مصرفکننده داروی ترکیبی، بهتر بود.
نتیجهگیری: کنترل هایپرگلایسمی و درمان موشهایی که توسط نیکوتینآمید و استرپتوزوسین به دیابت نوع2، مبتلا شدهاند با افزودن آکاربوز به متفورمین، نسبتبه موشهایی که توسط متفورمین و یا آکاربوز بهتنهایی درمانشدند، کارایی بالاتری داشت.
Background and Objective: Metformin and acarbose are two drugs, currently used for treatment of diabetes. The present study examined their effect, alone or combined together, on glycemic control, lipid profile and serum visfatin level in nicotinamide/streptozocin type 2 diabetic rats.
Materials and Methods: Type 2 diabetes was induced in male Wistar rats by a single intraperitoneal injection of streptozocin (60 mg/kg body weight), 15 minutes after the i.p. administration of nicotinamide (110 mg/kg body weight). After one week, diabetic rats were randomly divided into 4 groups. Three diabetic groups were treated with 150 mg/kg/day of metformin or acarbose 40 mg/100g of diet and a combination of them for six weeks. Body mass index (BMI), fasting blood glucose (FBG), glycated hemoglobin (HbA1c), lipid profile, insulin, HOMA-IR and visfatin were assessed and compared with control group.
Results: The data showed that all treatment methods down-regulated visfatin levels in diabetic rats, but the reduction was significant only in metformin group (162±21.7, 195.66±6.45, p=0.001). Serum insulin level also decreased in all treated groups, but it was significant in acarbose (p < 0.05) and in combination therapy group (p < 0.05). Fasting blood glucose and glycated hemoglobin decreased significantly in all treated rats, especially in the treated combination group. Lipid profile improved in all treated groups and HOMA-IR was improved in combination therapy group.
Conclusion: Compared with acarbose or metformin monotherapy, addition of acarbose to metformin has a superior anti-hyperglycemic efficacy and provides an efficacious and safe alternative for treatment of type 2 diabetic rats.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1642_99ef93e8f73215a9c37957665570f7b7.pdf
آکاربوز
متفورمین
دیابت نوع2
موش صحرایی
ویسفاتین
Acarbose
Metformin
Type2 diabetes
Rat
Visfatin
per
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
2020-09-26
22
4
63
70
1643
باکتریهای جداشده از ادرار کودکان در جنس و سنهای مختلف
Bacteria isolated from urine of children with different sex and ages
الهه صفخانی
1
حوریه صادری
saderih@yahoo.com
2
شهرام برومندی
3
الهام فقیه زاده
4
سید محمدباقر اخوی راد
5
سیده مرضیه موسوی
6
دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مرکز تحقیقات میکربشناسی مولکولی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم پزشکی تهران
گروه آمار زیستی، دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مرکز تحقیقات میکربشناسی مولکولی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: یکی از شایعترین عفونتهای باکتریایی در کودکان، عفونت دستگاه ادراری است که تشخیص بهموقع و درمان مناسب آن، بسیار اهمیتدارد و تعیین نوع و مقاومت آنتیبیوتیکی باکتریهای جداشده از ادرار کودکان در جنس و سن های مختلف میتواند در درمان تجربی عفونت ادراری پیش از حاضرشدن پاسخ آزمایشهای میکربی کمککند.
مواد و روشها: در این بررسی، اطلاعات مربوط به کشتهای ادرار مثبت مربوط به کودکان زیر 15 سال در آزمایشگاه بیمارستان پارس تهران، ایران، در بهار سال 1392 جمعآوری و از نظر آماری تجزیهوتحلیلشد؛ این اطلاعات شامل جنس، سن و نوع پذیرش بیماران و نیز نوع باکتری جداشده و الگوی حساسیت آنتیبیوتیکی آنها بود. مقادیر P کمتر از 05/0 از نظر آماری معنیدار درنظرگرفتهشد.
نتایج: در میان 136 جدایه بالینی غیرتکراری، شایعترین باکتریهای جداشده بهترتیب: اشریشیاکلی (5/51 درصد)، استافیلوکوکوسهای کوآگولاز منفی (2/13 درصد)، کلبسیلا (8/11 درصد) و انتروکوکوس (8/8 درصد) بوندد. فراوانی جداسازی هریک از باکتریها در دو جنس و دو گروه سنی زیر 2 سال و 2 تا 14 سال تفاوتداشت. نتایج حساسیت آنتیبیوتیکی، نشاندهنده مقاومت بسیاری از جدایههای کلبسیلا و اشریشیاکلی به اغلب آنتیبیوتیکهای متداول در درمان بود و فراوانی حساسیت آنتیبیوتیکی در جدایههای جداشده از کودکان در جنس و سنهای مختلف نیز، متفاوت بود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه، همانند سایر مطالعات نشانمیدهند که باکتریهای گرم منفی بهخصوص اشریشیاکلی، شایعترین باکتری جداشده از ادرار کودکان هستند و اختلافهایی میان دو جنس و سنین متفاوت از نظر فراوانی عفونت ادراری، نوع باکتریهای جداشده و حساسیت آنتیبیوتیکی دیدهمیشود که میتواند در درمان تجربی کمککند.
Background and Objective: One of the most common bacterial infections in the children is urinary tract infection (UTI) that its early diagnosis and proper treatment has high importance and analysis of typing and antibiotic resistance of isolated bacteria from urine of children with different sex and ages can help empirical therapy of UTI before preparing lab data.
Materials and Methods: The data of positive urine culture of children before 15 years old in laboratory of Pars hospital in Tehran in spring of 2013 were analyzed retrospectively. These data were sex, age, type of admission of patients, type of isolated bacteria and also antibiotic susceptibility pattern of isolates. P value of ≤0/05 was considered statistically significant.
Results: Among 136 randomized clinical isolates, the most frequently isolated bacteria were E. coli (51.5%), Klebsiella (11.5%), Enterococci (8.8%) and coagulase negative Staphylococci (13.2%). There was differences in frequency of isolated bacteria in both sex and group of ages below 2 years old and 2-14 years old. The result of antibiotic susceptibility test showed resistance of most isolates of Klebsiella and E. coli to commonly used antibiotics and also there were differences in sensitivity of isolated bacteria in different sex and ages.
Conclusion: The results of this study like other studies showed that gram-negative bacteria, especially E. coli are most frequently bacteria in urine of children. Difference between two sexes and different ages is shown regarding prevalence of UTI, type of bacteria and antibiotic resistance that can help in empirical therapy.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1643_73db1381f119a0b3c6ed856ec933f503.pdf
باکتری
عفونت ادراری
کودکان
جنس
سن
Bacteria
Urinary tract infection
Children
Sex
Age
per
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
2020-09-26
22
4
71
76
1644
اثر حفاظتی اپیگالوکاتکین گالات در مدل بیماری پارکینسون القاشده با 6-هیدروکسی دوپامین
Neuroprotective effect of epigallocatechin gallate in an experimental model of Parkinsonâs disease induced by 6-hydroxydopamine
محمدحسین قینی
1
مهرداد روغنی
mehjour@yahoo.com
2
حسین مس کار
3
گروه پاتولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مرکز تحقیقات نوروفیزیولوژی دانشگاه شاهد، تهران، ایران
دانشگاه شاهد، تهران، ایران
مقدمه و هدف: بیماری پارکینسون، نوعی بیماری حرکتی شایع در افراد با سن بالا ست که به علت تحلیلرفتن نورونهای دوپامینرژیک بخش متراکم جسم سیاه مغز میانی ایجادمیشود. با توجه به خاصیت حفاظت نورونی و آنتیاکسیدانی اپیگالوکاتکین گالات (EGCG)، هدف مطالعه حاضر، بررسی اثر حفاظت عصبی این ماده در مدل تجربی بیماری پارکینسون بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، موشهای صحرایی نر (32 =n) به چهار گروه «شم، شم تحت تیمار باEGCG ، ضایعهدیده و ضایعهدیده تحت درمان با EGCG» تقسیمشدند. مدل بیماری پارکینسون، توسط تزریق 5 /12 میکروگرم 6-هیدروکسی دوپامین حلشده در محلول سالین آسکوربات به داخل نئواستریاتوم طرف چپ ایجادشد. گروههای شم و ضایعهدیده تحت درمان، از روز پیش از انجام عمل جراحی استریوتاکسیک، 20 میلیگرم بر کیلوگرم دارو را در دو نوبت با فاصله زمانی 24 ساعت بهصورت داخلصفاقی دریافتکردند. در پایان هفته اول، رفتار چرخشی بهدنبال تزریق آپومورفین، طی 1 ساعت و تعداد نورونهای دوپامینرژیک بخش متراکم جسم سیاه، مورد شمارش قرارگرفت.
یافتهها: در گروه ضایعهدیده، آپومورفین، موجب بروز رفتار چرخشی به سمت مقابل ناحیه آسیبدیده شد (0001/0p < ) و تعداد نورونهای بخش متراکم جسم سیاه سمت چپ، کاهشی معنیدار را در مقایسه با گروه شم نشانداد (05/0 p < ). تجویز EGCG به گروه ضایعهدیده، موجب کاهش معنیدار تعداد چرخشهای القاشده بهوسیله آپومورفین شد (05/0 p
Background and Objective: Parkinson's disease is a common movement disorder in elders caused by depletion of dopaminergic neurons in the substantia nigra in midbrain. Due to antioxidant and neuroprotective properties of epigallocatechin gallate (EGCG), the present study investigated its neuroprotective effect in an experimental model of Parkinson's disease.
Materials and Methods: In this experimental study, male rats (n=32) were divided into 4 groups: sham, EGCG-treated sham, EGCG-treated lesion and lesion groups. Model of Parkinson's disease was induced by injecting 12.5 microgram of 6-hydroxydopamine- ascorbate dissolved in saline solution into the left side of neostriatum. In EGCG-treated sham and EGCG-treated lesion groups, 20 mg/kg of EGCG was administered intraperitonealy two times with an interval of 24 hours before steriotoxic surgery. After 1 week, the rotational behavior following apomorphine injections was assessed in one hour and dopaminergic neurons in substantia nigra were counted.
Results: In the lesion group, apomorphine caused contralateral rotational behavior (p < 0.001) and the number of neurons in left substantia nigra was significantly reduced in comparison with sham group (p < 0.05). Administration of EGCG in lesion group significantly reduced the number of apomorphine -induced rotations (p < 0.05), however it had no effect on the number of neurons in the substantia nigra.
Conclusion: Pre-treatment with intraperitoneal administration of EGCG can reduce the motor asymmetry (attenuation of rotational behavior) in the experimental model of Parkinson's disease but it does not have a significant protective effect on toxicity of 6-hydroxydopamine.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1644_9355797932868458ea5928a477a2ca95.pdf
اپیگالوکاتکین گالات
بیماری پارکینسون
6- هیدروکسی دوپامین
رفتار چرخشی
آپومورفین
عدم تقارن حرکتی
نورونهای دوپامینرژیک
Epigalocatechin gallate
Parkinson's disease
Parkinson\'s disease
6-hydroxydopamine
Rotational behavior
Apomorphine
Motor asymmetry
Dopaminergic neurons
per
دانشگاه شاهد
دانشور پزشکی
2716-9723
2716-9731
2020-09-26
22
4
77
84
1645
اثربخشی برنامه ورزشی طراحیشده، بر سلامت روان ماماها: یک کارآزمایی بالینی تصادفیشده
The effectiveness of station designed sport programs on mental health of midwives: A Randomized Clinical Trial
مینو صفایی
1
زهرا عابدیان
2
سیدرضا مظلوم
3
سیدرضا عطار زاده حسینی
4
دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
گروه فیزیولوژی ورزش، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
مقدمه و هدف: در قرن حاضر، 25 درصد مردم، دارای اختلالهای روانی قابلتشخیص هستند و حدود 450 میلیون نفر در سراسر جهان، از نوعی اختلال روانی رنجمیبرند. هدف از این مطالعه، تعیین اثربخشی برنامه ورزشی طراحیشده، بر سلامت روان ماماهاست.
مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی تصادفی، ابتدا به روش تصادفی، مراکز بهداشتی و درمانی شماره 1 و3 انتخابشدند و هر مرکز به روش تخصیص تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیصیافت؛ سپس 60 مامای شاغل در مراکز بهداشتی و درمانی منتخب به روش نمونهگیری مبتنیبر هدف انتخابشدند. پیش و پس از [انجام] تمرینهای ورزشی، واحدهای پژوهش در هر دو گروه، پرسشنامه سلامت عمومی 28پرسشی را تکمیلکردند و بهوسیله دستگاه تریدمیل تکنوجیم بهمنظور تعیین حداکثر اکسیژن مصرفی، آزمون بروس گرفته شد. افراد گروه مداخله، در تمرینهای ورزشی 45 دقیقه ای، سه جلسه در هفته بهمدت هشت هفته شرکتکردند. دادهها با استفاده از نرمافزار 19SPSS و آزمونهای تی مستقل، تی زوجی، منویتنی، ویلکاسیون، کایاسکوئر و تحلیل واریانس دوطرفه تجزیهوتحلیلشدند. 05/0>p معنیدار درنظرگرفتهشد.
نتایج: تمرینهای ورزشی، روی نمره کلی سلامت روان (002/0=P) و خردهمقیاسهای اضطراب و بیخوابی (008/0=P)، شکایات جسمانی (008/0=P) و اختلال در عملکرد اجتماعی (011/0=P)، تأثیر مثبت و معنیدار دارند درحالیکه تأثیر معنیدار بر خردهمقیاس افسردگی (318/0=P) نداشتهاند.
نتیجهگیری: ورزش طراحیشده، سلامت روان ماماها را از طریق کاهش اضطراب و بیخوابی، شکایات جسمانی و اختلال در عملکرد اجتماعی ارتقامیدهد.
Background and Objective: In this century, 25 percent of people are with diagnosable mental disorders and approximately 450 million people worldwide are suffering from some forms of mental disorders. The aim of this study was to determine the effect of designed sport programs on mental health of midwives.
Materials and Methods: In this RCT, health care centers no. 1 and no. 3 were randomly selected and each center were randomly assigned to two groups of intervention and control. Then, 60 employed midwives who were working in these centers were selected by purposeful sampling. Participants filled up General Health Questionnaire 28, before and after the study and Bruce test was taken by techno gym treadmill in order to determine maximal oxygen uptake. The intervention group performed 45-minute sport training program three times a week, within 8 weeks. Data were analyzed with SPSS 19 software using independent student t test, paired sample t-test, Mann-Whitney u, Chi squared and two-way ANOVA tests. Meanwhile, p < 0.05 was considered significant.
Results: Sport training had a significant effect on mental health total score (p=0.002), subscales of anxiety and insomnia (p=0.008), physical complaints (p=0.008) and social dysfunction (p=0.011). However sport training has no significant effect on subscale of depression (p=0.318).
Conclusion: Designed sport training promotes mental health of midwives by reducing anxiety and insomnia, physical complaints and social dysfunction.
https://daneshvarmed.shahed.ac.ir/article_1645_9fec2e77db9c9a33f9d9795ec310b9b4.pdf
ورزش طراحیشده
سلامت روان
ماماها
Designed sport
Mental Health
Midwives